هادی خرسندی
بازداشت شاهدان عينی جنايت خودروی نيروی انتظامی در عاشورای تهران، جرس
شبکه جنبش راه سبز (جرس): طی روزهای اخير پليس تعدادی از شاهدان عينی جنايت خودروهای نيروی انتظامی در زير گرفتن مردم در جريان حوادث عاشورای خونين تهران را دستگير کرده است.
از آنجا که اين جنايت فجيع توسط جمعی از شهروندان تهرانی عينا مشاهده شده، و فيلم هايی از اين فاجعه به طور گسترده در اينترنت و شبکه های تلوزيونی جهانی پخش شد، دستگيری شاهدان عينی واقعه آغاز شده است.
به گزارش خبرنگاران جرس از تهران تاکنون دو نفر از اين شاهدان عينی دستگير شده و به زندان اوين منتقل شده اند. خانواده اين دو شاهد عينی تحت فشار شديد نيروهای امنيتی قرار دارند تا مبادا درباره اتهام فرزاندانشان مصاحبه ای کنند.
دادگاه عدل ل ل ل ل ل ل اسلامی
قاضی - متهم خودش را معرفی کنه.
متهم - چه عرض کنم حاجآقا؟
قاضی – اسمتو بگو.
متهم – اسم خودمو بگم حاجآقا؟
قاضی – پس اسم کيو بگی؟
متهم – آخه حاجآقا اينا مارو از روی فيلم پيدا کردن ميگن اسمت يک چيز ديگهس.
قاضی – خب لابد يک چيز ديگهس.
متهم – فکر نکنيم حاجآقا.
قاضی – شما روزی که ماشين از روی تظاهرکننده رد شد اونجا بودی؟
متهم – بله حاجآقا.
قاضی – پس مجرمی ديگه.
متهم – ولی حاجآقا ما اون سمتچپيه هستيم. اينا ميگن تو سمتراستيه هستی.
قاضی – فرقش چيه؟
متهم – سمت چپی خوب نميتونه ببينه حاجآقا. فقط سمت راستی ديد داره. اون بايد اعدام بشه. اون شاهد عينی بوده. ما شاهد نصف عينی هم نبوديم به امام زمون.
قاضی – فرقی نميکنه. همه تون بايد اعدام بشين. هرکس صحنه را ديده باشه خونش پای خودشه. سمت راستی کی بوده؟
متهم – نميدونيم حاجآقا. رهگذر بوده.
قاضی – رهگذر بوده؟ حالا اونقدر شلاق ميخوری تا بگی کی بوده.
متهم – فايده نداره حاجآقا. هرچی هم شلاق بزنين ما نميدونيم کی بوده.
قاضی – پس شما نديدی؟
متهم – نه به قرآن حاجآقا.
قاضی – قرآن بزنه به کمرت.
متهم – چشم حاجآقا.
قاضی – هيچچی يادت نمياد؟
متهم – نه به قرآن حاجآقا.
قاضی - حاجآقا بزنه به کمرت.
متهم – اطاعت حاجآقا.
قاضی – حتماً يک چيزهائی ديدی.
وکيل– موکل من چشمهايش ضعيف است.
قاضی – تو ديگه زر نزن!
متهم – اينجانب متهم به صلاحيت دادگاه اعتراض داريم.
قاضی – عيبی نداره. اسمتو بگو!
متهم – اسم من ميثم حاجآقا.
قاضی – غلط کردی. لابد اسمت آرشی چيزيه.
متهم – نه حاجآقا به امامرضا اسممون ميثمه.
قاضی – پس صحنه را با چشمای خودت ديدی؟
وکيل – موکل من طرف چپ بوده. از اونطرف ديد نداشته.
قاضی – داشته. اعدامه!
متهم – چیرو ادامه بديم حاجآقا؟
قاضی – نميخواد ادامه بدی. گفتم اعدامی!
متهم – به صلاحيت دادگاه اعتراض داريم.
قاضی – بگو ورثه شکايت کنن.
متهم – ما چيزی نديدم. نبايد اعدام بشيم.
قاضی – در بازجوئی گفتی ديدم.
متهم – به قرآن خيال کرديم بايد بگيم ديديم. آخه حاجآقا خوب تفهيم اتهام نشده بوديم!
وکيل – موکل من زير فشار چنان حرفی زده.
قاضی – گفتم زر نباشه!
وکيل – اين حرف شما با آزادی بيان مغايرت دارد!
متهم – به صلاحيت دادگاه اعتراض داريم.
قاضی – ثانياً ماشينی که از روی مردم رد شده دزدی بوده.
متهم – اولاً چی؟
قاضی – اولاً سردار احمدی مقدم روز اول گفت.
متهم – چشم حاجآقا.
قاضی - ولی خب، بعدش لازم شد تکذيبهای ديگه هم بشه.
متهم – کار از محکمکاری عيب نميکنه حاجآقا.
قاضی – مقام معظم رهبری ....
متهم – بگين منو ببخشن!
قاضی – خاطر مبارکشان خيلی ناراحت شد.
متهم – بگين اينو ببخشين!
قاضی – چند بار فيلمش را ریوايند فرمودند. بعدش پهلی فرمودند تا خاطرشان جمع شد که ساختگی نيست!
متهم – گمون کنم دو سه بار هم اسلوموشن نگاه کرده باشن.
قاضی – با اين ريموت کنترلها همه کار ميشه کرد.
متهم – بعله. ما ديگه بريم!
قاضی – ما يکی داريم کانال خونهی همسايه را هم عوض ميکنه.
متهم – عجب!
قاضی – جمال شماست. از بس قويه. از دمشق آوردند. مال چينه.
متهم – حاجآقا يک ماشينای جديدم از چين خريدن خيلی خطرناکه! با يک گاز ميتونه از روی هفتاد نفر رد شه.
قاضی – اولاً هم اصلاً تا حالا ماشين از روی کسی رد نشده. شده؟
متهم – نهخير حاجآقا.
قاضی – گفتم که ماشينه دزدی هم بوده.
متهم - حاجآقا. اينا کی بودن که تونستن ماشين کميتهرو بدزدن بيان توی خيابون از روی مردم رد بشن؟
قاضی – صد دفه گفتم رد نشدن. تو ميگی رد شدن؟
متهم – نهخير حاجآقا. ما غلط کرديم اگه ماشين از روی کسی رد شده باشه!
وکيل – موکل من به گور هفت جد و آبادش ميخندد اگر ماشين از روی کسی رد شده باشد!
متهم – ضمناً ما به صلاحيت دادگاه اعتراض داريم.
قاضی – فقط يک ماشين از روی يک بسيجی رد شده که رنگشم سبز بوده.
متهم – حاجآقا رنگ بسيجی سبز بوده يا رنگ ماشين؟
وکيل – اعتراض دارم. موکل من کوررنگی مزمن دارد.
متهم – اين دادگاه وجههی قانونی ندارد.
قاضی – خيلی هم دارد.
متهم – پس منو آزاد کنين برم.
قاضی – بايد اعدام بشی!
متهم – بيست روز وقت دارم!
قاضی – بفرما! پنج روز.
وکيل – موکل من به صلاحيت دادگاه اعتراض دارد.
قاضی – وارد نيست.
وکيل – من که واردم!
قاضی – غير از خودت چند نفر ديگر صحنه را ديدند؟
متهم – رانندهی همون ماشينه و ....
قاضی – کدام ماشينه؟
متهم – همون که زير نگرفت!!
قاضی – آفرين. ولی پدرت دراومده است.
متهم – زکی واسه چی حاجآقا؟ ما که از شما آفرين گرفتيم.
قاضی – بهائی هم هستی؟
متهم – نه به اين قبلهی حاجات حاجآقا. ما خودمون سنگ ميزديم به در خونهی بهائیها.
قاضی – آفرين. بارکالله.
متهم – پس چی حاجآقا. از آقای حداد عادل بپرسين.
قاضی – پسر تو اگر مکتبی هستی چرا آوردنت دادگاه؟
متهم – حاجآقا اين رژيم اين روزها به خودیهاشم رحم نداره.
قاضی – ماشين هم نديدی از روی کسی رد بشه؟
متهم – نه حاجآقا. خيلی هم نگاه کرديم ولی نديديم!
قاضی – البته بايد تريلی هيجده چرخ بيارن از روی اينا رد کنن!
متهم – فاجعه است حاجآقا.
قاضی – خصوصاً بار سنگين هم داشته باشه.
متهم – مثل اون کاميونی که پول و شمش طلا برد ترکيه. اون خوبه!
قاضی – خفه شو! نبرد.
متهم – چشم حاجآقا.
قاضی – هيچ کاميونی هيچی نبرد ترکيه.
متهم – چشم حاجآقا.
قاضی – هيچکس هم از روی پل سيدخندان به پائين پرت نشد.
متهم – نه حاجآقا پرت شد. ما با چشم خودمون ديديم. وجدانمون قبول نميکنه دروغ بگيم.
قاضی – ميگم پرت نشد.
متهم – اختيار دارين حاجآقا. پس اون دوتا بسيجی چی بودن افتادن پائين؟!
قاضی – راست ميگی. بارکالله بارکالله.
متهم – پس چی حاجآقا؟ ولی بيزحمت تند باشين ما کار داريم!
قاضی – کجا به اين زودی؟ حالا تشريف داشته باشين!
متهم – دارين دستم ميندازين حاجآقا؟
قاضی – نهخير. کارتون داريم.
وکيل – موکل من با شما کاری ندارد.
قاضی – شما دخالت نکن!
متهم – ما همچنان به صلاحيت اين دادگاه اعتراض داريم.
قاضی – ممکنه بفرمائيد چه اعتراضی دارين؟
متهم – دادگاه شما اسلامی نيست.
قاضی – عجب!
وکيل – موکل من معتقد است عجب جمال شماست!
متهم – دادگاه شما شرعی هم نيست.
قاضی – هه! شرعی هم نيست؟
متهم – نه که نيست حاجآقا. ما خودمون يک جوون مسلمون، مکتبی، مؤمن به انقلاب، ذوب شده در ولايت فقيه، بابامون بسيجی بازنشسته، آخه اين چه دادگاه اسلاميه که متهمش ميتونه وکيل داشته باشه؟
قاضی – صبر کن ببينم.
متهم – شما آبروی عدل اسلامیرو بردين حاجآقا!
وکيل – اعتراض دارم!
متهم – وارد نيست.
قاضی – راست هم ميگی! وکيل از کجا اومد؟
متهم – ما از اولش گفتيم دادگاه صلاحيت نداره.
قاضی – اعتراض دارم. خرابکاری شده. وکيل نفوذيه.
متهم – عامل ضدانقلابه.
وکيل – اعتراض دارم.
متهم – نفوذی شيرينعباديه!
قاضی – متهم خودشو معرفی کنه!
متهم – حاجآقا مارو ميگين؟
قاضی – نه بابا. تو برو بگو وسائل اعدام اين بابارو آماده کنن!
وکيل – من بايد وکيل داشته باشم!!
قاضی – وکيلت الان مياد. رفته طناب بخره! ....
دی ماه ۱۳۸۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[اصغرآقا، سايت هادی خرسندی]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.