۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

ناگفته هایی از شهادت سید علی حبیبی موسوی به روایت نزدیکانش

علی در لحظات آخر زندگی اش چندین بار به برادرم گفته بود پشتش می سوزد و تشنه است و بعد در همان ماشین اشهدش را می خواند.

خانه پدری شهید علی موسوی در یکی از محلات قدیمی تهران برای چندمین بار مراسم عزا را به خود دیده است. در دو طبقه جداگانه مردان و زنان و نزدیکان به یاد این شهید قرآن می خوانند. طبقه اول مختص خانم هاست و در اکثر این مراسم ها ، میرحسین موسوی نیز حضور دارد.

وب سایت “رای من کجاست” با اشاره به دیدار اقشار مختلف مردم با خانواده شهید سید علی حبیبی موسوی، ناگفته هایی را از شهادت این شهید جنبش سبز منتشر کرده است.

شهید سید علی موسوی ظهر روز عاشورای امسال در خیابان شادمان به ضرب گلوله کشته شد. او خواهر زاده میر حسین موسوی است.

براساس گزارش سایت “رای من کجاست” ، همسر شهید سید علی موسوی خامنه در وصف لحظات آخر زندگی همسرش می گوید:علی در لحظات آخر زندگی اش چندین بار به برادرم گفته بود پشتش می سوزد و تشنه است و بعد در همان ماشین اشهدش را می خواند.

و ی می افزاید:”در خیابان شادمان تیر می خورد.تیر به ظاهر یک زخم کوچک را در سینه اش ایجاد می کند؛ اما گلوله در داخل بدن علی متلاشی و پخش می شود. برادرم بعد از تیر خوردن علی به او می رسد و او را به بیمارستان منتقل می کند اما علی در میانه راه جانش را از دست می دهد.”

همسر شهید موسوی از بچه هفت ساله اش می گوید که بعد از مرگ پدرش شب ها بی تاب است:” محمد حسین کلاس اول ابتدایی است . او تازه فهمیده است پدرش را از دست داده و فقط می داند شهید شده است. محمد حسین شب ها بی تاب است و می گوید که حتی اگر بابام به بهشت هم رفته باشد باز هم من او را می خواهم.”

فاطمه ، نوجوان دختر شهید علی موسوی نیز سوگوار از دست دادن پدرش است اما گویی روحیه صبر و استقامت خاندان موسوی را به یادگار دارد و حتی در لحظات بی تابی مادرش ، او را دلداری می دهد و می گوید که گریه نکند؛ چرا که پدرش شهید شده است.

دکترمرضیه موسوی ،خاله شهید موسوی ، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا درباره آنچه که روز عاشورا بر آنها گذشته است حرف می زند:”روز اتفاق از انجا که این حادثه نزدیک منزلش رخ داده بود بسیاری او را می شناختند و بر اساس گفته این شاهدان، پاترول سیاه رنگی که چندین سرنشین داشته به داخل جمعیت در خیابان شادمان می آید. از داخل ماشین چندین تیر شلیک می شود که یکی از آنها به علی می خورد . برادر همسرش بعد از تیر خوردن او را به بیمارستان منتقل می کند اما به خاطر خونریزی های زیاد و بسته بودن مسیرهای خیابان، انتقالش به بیمارستان طول می کشد. ”

مرضیه موسوی تاکید می کند که این حوادث را همه دیده اند: “خیلی ها در زمان وقوع آن حادثه ان جا بودند و حتی نشانه های ضارب را داده اند . از جمله این که ضارب فردی جوان حدودا ۲۰ ساله و سفید رو با چشم هایی روشن بوده است. بنابراین نمی توان هر جریانی را روی این ماجرا سوارکرد.بعد از این که خبردار شدیم او را به بیمارستان ابن سینا برده اند به آنجا رفتیم و سه ساعتی بالای سرش بودیم.اما بعد از رفتن ما پلیس امنیت شهید علی موسوی را برد .”

مادر شهید علی موسوی نیز با ظاهری ساده گوشه ای از روسری مشکی اش را در دست گرفته و از پسرش می گوید:” علی بسیار آرام و پر روحیه بود. آنقدر ساده بود که گویی همه او را محرم خود می دانستند و با او رو دربایستی نداشتند. علی اگر کاری از دستش بر می آمد برای دیگران می کرد و بسیار دلسوز بود. در یک کلام او مرد عمل بود.”

بعد از گفتن این حرف ها به سمت چهار تابلوی عکسی که روی دیوار اتاق آویزان است نگاه می کند. عکس های شهیدان این خاندان است. شهید علی موسوی و برادر ش که هنگام جوانی شهید شده است و دو عکس دیگر به نظر می رسد عکس های پسر عمه های شهید موسوی است.

برگرفته از صفحه فیس بوک : انقلاب سبز


" The Green Path of Hope ”: ناگفته هایی از شهادت سید علی حبیبی موسوی به روایت نزدیکانش | Facebook

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter