1. بيانيه ميرحسين موسوي كه به حق در راهپيمايي چهارشنبه مردم، آن يوم الله حسيني عليهالسلام، «ميريزيد» خوانده ميشد، اگر صحهگذاري بر ديوانگياش از فرط تشنگي قدرت و شكست در قبضه قدرت ارزيابي نشود، قطعا اعلان «شمر» بودن وي است كه در قتلگاه تهران روي سينه حسين عليهالسلام نشسته و بر آن است تا سر مقدس وي را بر «ني» زند.
2. اين بيانيه كه حالت ارتدادي آن اظهرمنالشمس است و اگر عمرسعد ميخواست در عاشوراي سال 61 اعلان موضع كند، قطعا بهتر از نويسنده، مينوشت، از عصبانيتِ نافرجام ماندن قول و قرار خاتمي، موسوي و كروبي براي انهدام اسلام و نظام اسلامي و فروش وطن به امريكا و انگليس و اسرائيل حكايت ميكند.
3. بيانيه موسوي هم دينستيزي است و هم مذهبسوزي و آشكارا «نامسلماني» اين عنصر خبيث و مجهولالهويهاي را كه از حزب منحله جمهوري اسلامي سر برآورد و 30 سال به نظام اسلامي و مردم تحميل شد، بر ملا ميكند.
4. موسوي دروغگوي ديكتاتور، جنايتكار و خونخواري است كه به بهاي هنگفتي، نظام و اسلام و ايران را با اربابان خارجي معامله كرده است. او در اين معامله شكست هولناكي خورد، و هم اينك بر آن است كه با دستگيري و اعدام كه حداقل مجازات او و كروبي است، ننگ شكست در معامله فروش دين و وطن و اداي دين به اسرائيل و امريكا را با خود دفن كند.
5. موسوي و كروبي ناچيزتر از آن هستند كه مردم و نظام براي آنها حساب باز كنند. آنها انسانيت و شرف را از وجود پليد خود شسته و به عنوان موجوداتي عاري از ذرهاي انسانيت در لجنزار جنايات دست و پا ميزنند.
6. آنچه در بيانيه او آمده، همان تركتازيهاي هاشمي رفسنجاني در خطبههاي نمازجمعهاي است كه آبروي نماز و جماعت را برد، و مايه اخراج او از تريبون جمعه گرديد، نه چيز ديگري.
7. نتيجه آن كه موسوي «نوكري از خيمه معاويه» است. او مزدوري است كه با قول و قرار به بيگانگان، طراوشات مغز خيمه معاويه را مجري است و در اين راه «المأمور ُمعذور» است. موسوي بداند ملت به كمتر از اعدام او و كروبي راضي نيست تا اين ننگها از دامن انقلاب و كشور پاك شود. آيا باز هم اطلاعيه خواهد داد؟
8. دفاع محسن رضايي اين عنصر شيفته قدرت و منفور ملت مانند ديگر همپالكيهايش از جرگه نظاميان يك شبه سياسيشده، از موسوي، آشكارا بيان كرد كه مثلث پليد انتخابات دهم، «مأموران هاشمي» بودهاند.
9. محسن رضايي كه قدرت عقلي و منطق وي در اعتراض به انتخابات آن بود كه: «اسناد را و برگههاي انتخابات را به من بدهيد تا بتوانم اعتراض كنم»، و نيز كسي كه پس از بازشماري صندوقهاي كرمانشاه كه وي ميپنداشت چند دهها هزار راي دارد، فقط 3 راي جابهجا شده داشت كه دو تاي آن براي موسوي ريخته شده بود. با وقاحت، و با سوء استفاده از نجابت و صبر ملت، پي در پي اطلاعيه صادر ميكند، «اطلاعيههاي بيمخاطب» دونكيشوت يا آبدارشاه! چرا او به سرنوشت هاشمي رفسنجاني اين «استاد اعظم» دچار شده است؟
10. رضايي كيست؟ جايگاهش كجاست؟ ميزان محبوبيت او چقدر است؟ آيا او در تاريكي نگاهش به شمارش ميليوني مخاطبان و هوادارانش ميپردازد؟ دفاع او از موسوي در درجه اول تاثير حركت يزيدي موسوي و خاتمي و كروبي است و از اين حيث در جرم آنها شريك و در بيآبروييشان سهيم! و در درجه دوم نشان «داشتن مأموريت از سوي هاشمي» است و به يقينواداشتن ملت كه خيمه معاويه در كاخ سبز دمشق برپاست و معاويه نيز خود سبزپوش به ميدان آمده است.
11. براي شنوايي گوشهاي محسن رضايي كه صمٌ بكمٌ عميٌ فَهُم لا يعقلون گرديده برخي از شعارهاي چهارشنبه را بازگو ميكنم. شعارهايي كه هر يك از زبان هزاران نفر سرداده ميشد:
مرگ بر موسوي، مرگ بر خاتمي، مرگ بر كروبي، كروبي بيسواد عامل دست موساد، موسوي بيبيسي عامل انگليسي، خاتمي موسوي مايه ننگ سادات، تاجر ورشكسته برگرد به باغ پسته و مرگ بر ... يعني بت بزرگ.
12. به رضايي ميگويم، سرنوشت عمرسعد برايش عبرتآموز باشد. معاويه ميخواهد سلطنت مادامالعمرش را به آقازادههايش منتقل كند. موسوي و خاتمي و كروبي، شمر و خولي و عبيدالله گرديدهاند، اما عمرسعدها يادشان باشد كه سابقه نظاميگريشان، براي آنها در اين راه كنوني، ننگ ميآفريند، نه افتخار.
13. ملت خيمه معاويه را پيدا كرده است. نقشهها و شعارهايش را شناخته و هر عنصري را كه از آن خيمه ملعونه فرياد سر دهد سركوب خواهد كرد.
14 رضايي بداند سالها پس از عاشوراي 61 زنان مدينه بر عمر سعد بيش از عبيدالله «لعن» ميفرستادند. چرا كه او داراي سابقه نظامي در لشكر مولا بود و در عاشورا فرمانده لشكر يزيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.