۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه
محمد هاشمی: هاشمی سکوت کرده چون گوش شنوایی نیست
قاضی مرتضوی؛ نگین ومروارید غرب
یدالله اسلامی بازداشت شد
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، دکتر یدالله اسلامی، دوشنبه هفته گذشته در یکی از بیمارستانهای چشمپزشکی تهران بازداشت شد.
خبر بازداشت مدیرمسئول روزنامه توقیف شده فتح، نمایندگان ادوار مجلس و از چشمپزشکان مطرح کشورمان بنا به صلاحدید دوستان و خانوادهاش تاکنون منتشر نشده بود اما با افزایش نگرانیها در خصوص وضعیت یدالله اسلامی، این خبر در اختیار پارلماننیوز قرار گرفت.
آمریکا درصدد تحریم عوامل سرکوب مخالفان در ایران است
به نوشته این روزنامه، ثبات بلند مدت حکومت ایران برای دولت باراک اوباما به طور روز افزونی زیر سئوال رفته و کاخ سفید به دنبال یافتن شیوههایی برای حمایت از «جنبش سبز ایران» است.
وال استریت جورنال میافزاید کارشناسان امور راهبردی خزانهداری آمریکا پیش از این نیز بر روی سپاه پاسداران که پشتوانه نظامی و اقتصادی آیتالله خامنهای و محمود احمدینژاد، رهبر و رئیس جمهوری ایران، هستند، تمرکز داشتهاند.
وال استریت جورنال مینویسد با این حال در هفتههای اخیر برخی از چهرههای سرشناس مخالف حکومت ایران، در سخنرانیهایی که در بنیادهای پژوهشی واشینگتن داشتهاند، فهرستی از شرکتهای مرتبط با سپاه پاسداران را برای تحریم ارائه دادهاند.
به نوشته این روزنامه شرکت مخابرات ایران و شرکت سهامی آلومینیوم ایران، که سهامدار عمده آنها سپاه پاسداران است، از جمله شرکتهای مندرج در این فهرست هستند.
وال استریت جورنال مینویسد یک مقام دولت آمریکا که مسائل ایران را پیگیر است، از اظهار نظر درباره اینکه آیا دولت اوباما این فهرست را برای اعمال تحریمهای تازه مبنای کار قرار داده یا نه، خودداری کرده است.
این روزنامه به نقل از مقامهای آمریکایی مینویسد هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، در هفتهای که گذشت، با چهار پژوهشگر ایرانی در وزارت خارجه قهوه صرف کرد و درباره تحولات جاری ایران به گفتوگو پرداخت؛ به گفته این مقامهای آمریکایی هیلاری کلینتون از جمله به این موضوع اشاره کرده است که اگر ایران بخواهد درباره برنامه اتمی خود به سازش برسد، آیا آمریکا میتواند به توافقی با تهران دست یابد بدون اینکه به«جنبش سبز» آسیبی برسد.
وال استریت جورنال میافزاید بسیاری از مقامهای آمریکایی و اروپایی بر این باور بودند که اعتراضها در ایران به سرعت مهار میشوند و کاخ سفید نیز در ابتدا با احتیاط درباره جنبش سبز موضعگیری میکرد و تلاش داشت هیچگونه حمایت صریحی از مخالفان نکند.
به نوشته این روزنامه در تابستان گذشته مقامهای آمریکایی بارها تأکید کردند که اولویت واشینگتن برنامه هستهای ایران است.
وال استریت جورنال میافزاید، موضع آمریکا در برابر تحولات ایران به گونهای بود که برخی از معترضان در شعارهای خود میگفتند «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما!»
وال استریت جورنال به نقل از مقامهای آمریکایی نوشته است اما هماکنون سیاست کاخ سفید درباره تحولات ایران تغییر کرده است که بخشی از آن به توان «شگفتانگیز» جنبش سبز در مواجهه با سرکوبهای گسترده برمیگردد.
هفت ماه گذشت و همچنان تهدید مردم توسط خامنه ای
تهدید وباز هم تهدید. این است تنها ادبیات قابل فهم رهبر فاسد ایران که بدون هیچ واهمه ای دستور کشتار و برخورد قاطع را توسط مزدوران خود صادر میکند . امروز او آمد و باز هم همان ادبیات 7 ماه پیش یعنی همان صحبت های آن نماز جمعه خونین و شیطانی خود را تکرار کرد .اما اینبار دستور ادامه دستگیری ها و کشتار را سربسته اعلام کرد .
آیتالله خامنهای حركت عظیم ملت در نهم دی ماه را، اتمام حجتی برای همه دانستند و افزودند: مسئولان قوای سه گانه دیدند كه ملت چه میخواهد بنابراین باید وظایف خود را در مقابل مفسدان و اغتشاشگران به خوبی انجام دهند .
آیتالله خامنهای دستگاههای مسئول را به اِعمال كامل و قاطع مُرّ قانون در برخورد با حوادث اخیر موظف كردند و از آنها درخواست کردند که در وقت خود با قاطعیت عمل كنند تا دشمن در فتنه انگیزی ناكام بماند.
آیت الله خامنه ای چراغ سبز مجددی نیز به گروههای تنندروها و لباس شخصی های بسیجی نما دادند و به آنها اعلام کردند که :
با وجود این غیرت دینی جوشان، جوانان در مقابل برخی مسائل صبر پیشه میكنند كه باید هم چنین باشد ولی هرگاه كه زمان حضور در صحنه باشد، در میدان حاضر هستند.
آیت الله خامنه ای کشتار و دستگیری زنان و مردان ایرانی را نشانه بصیرت ملت و غیرت دینی جوانان كشور دانسته اند .
آیت الله خامنه ای صحبت ازحماسه 9 دیماه کردند که خود به حکومتی بودن آن کاملا اذعان داشتند اما هیچ صحبتی از تظاهرات ضد حکومتی 7 ماه اخیر نکردند . رهبری که دوست دارد در تمام سخنانش دم از عدالت بزند اما هیچ بویی از عدالت نبرده است . آقای خامنه ای جا داشت امروز به جای تهدید مجدد مردم حرفی هم درباره کشتار مردم بیگناه درروز عاشورا توسط چماق به دستان خود میکردید اما افسوس که شما همان روش 7 ماه پیش را انتخاب کرده اید . لطفا ما را با تهدید کردن و دندان نشان دادن نترسانید . اگر ترس از کشته شدن بود 7 ماه خود را درگیر این قضایا نمیکردیم . ما بهمن ماه نیز با صلابت و با آرامش و بدون خشونت خواهیم آمد و شما مجددا با زنجیر و تبر و قداره و اسلحه و گازاشگ آور به جان ما خواهی افتاد .
حق پیروز است .
بازهم خواهیم نوشت .
داستان حکومت اسلامی برای همیشه در ایران تمام شده است
وبلاگ یادداشتهای نیک آهنگ
دوستی میپرسید دوست داری چه حکومتی بر ایران حاکم شود؟ این سوال را بعد از خواندن بیانیه ۵ نفر از روشنفکران دینی از من پرسید.
راستش، بعد از خواندن گفتگوی لوموند با محسن کدیور، به این حس رسیدم که یا من نیازهای جامعه ایران را نمیفهمم، یا روشنفکران دینی خیال میکنند بیش از ۵۰٪ مردم ایران حکومتی مذهبی اما بدون ولایت فقیه میخواهند. وقتی از کدیور پرسیده میشود که چه راه حلی دارد، اینگونه میگوید:
پیشنهاد من برگزاری یک همه پرسی است که سه راه را در مقابل مردم قرار دهد: 1ــ جمهوری اسلامی بدون رهبر در رأس آن؟ 2 ــ جمهوری بدون پسوند اسلامی؟3ــ جمهوری اسلامی با رهبر در رأس آن؟ فکر می کنم که فرماندهان سپاه انقلاب و تعدادی از بنیاد گرایان راه سوم را انتخاب کنند، بسیاری از جوانان به راه دوم رأی دهند و پنجاه درصد مردم راه اول را ترجیح دهند. تصور من اینست که مردم خواستار سرنگونی نظام نیستند امّا دیکتاتوری به نام مذهب را هم نمی خواهند.
امیدوارم اشتباه کرده باشم، اما آیا خداییاش اکثریت یا نیمی از ایرانیان حکومتی مذهبی میخواهند؟ بعضی از جماعت روشنفکر خیال میکنند جمهوری اسلامی مشکل همه ما را حل میکند، فقط بدون ولایت فقیهاش را باید تجربه کنیم.
راستش من نمیتوانم به روشنفکران دینی اعتماد کنم که راه و چاه را به آدم نشان دهند. مملکت ما ۳۰ سال آزمایشگاهشان بوده...بس نیست؟
اگر مملکت ما باز بخواهد «اسلامی» باشد، لابد به کارشناسان و مفسران «اسلامی» احتیاج خواهیم داشت. لابد اسلامشناسان «صالح» باید راه و چاه را نشانمان دهند. و لابد چون اسلامشناسان این ۳۰ سال، صلاحیت لازم را نداشتهاند، باید منتظر درفشانی این جماعت دور مانده از قدر باشیم.
من چه مملکتی میخواهم؟
آزادی عقیده، آزادی اندیشه، شفافیت اقتصادی، شفافیت سیاسی...یک جمهوری بدون پیشوند و پسوند. یک جمهوری بدون نیاز به حکما و روشنفکران! یک حکومت بدون رهبر غیر پاسخگو. یک حکومت که همه آدمهای غیر پاسخگوی ۳۱ سال گذشته را به حرف وا دارد...
یک حکومت که از این ۵ تن بپرسد علت سکوت ۳۱ ساله در برابر آنچه بر ملت رفته چه بوده؟ سوال که البته دردناک نیست...هست؟
کروبی: خللی در ارادهام به وجود نخواهد آمد
AFP
مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی : رامین، صلاحیت ندارد / اینكه موسوی از مصادیق فعالان ضد نظام است در صلاحیت دبیر هیات نظارت بر مطبوعات نیست
مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی در نامه ای به وزیر ارشاد از عملكرد معاون مطبوعاتی وی انتقاد كرد.
به گزارش خبرآنلاین مسیح مهاجری در نامه خود خطاب به سیدمحمد حسینی آورد: روزنامه جمهوری اسلامی عمل به قانون را وظیفه حتمی خود می داند و هرگز تخلف از آن را برای هیچ كس جایز نمی داند.
وی با بیان اینكه آنچه مهم است فهم درست قانون است افزود :متاسفانه دبیر هیات نظارت بر مطبوعات عبارت «كسانی كه علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت و یا تبلیغ می كنند حق هیچ گونه فعالیت مطبوعاتی را ندارد»كه معنای روشن آن محرومیت این قبیل افراد از داشتن امتیاز یا مسئولیت و فعالیت در مطبوعات است را به معنای ممنوعیت چاپ اخبار آنها در مطبوعات گرفته و با استناد به این تفسیر نادرست از قانون مطبوعات به روزنامه جمهوری اسلامی تذكر داده است.
مهاجری با اشاره به بیانیه 17 میرحسین موسوی تاكید كرد: آنچه از بیانیه آقای موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی به چلب رسیده، نه تنها حاوی هیچ نكته ای علیه نظام نیست بلكه مشتمل بر حمایت از نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی است.
وی ادامه داد:این اقدام با هدف جذب حداكثری و دفع حداقلی مورد نظر رهبر انقلاب صورت گرفته و از وظایف مطبوعات است.
به عقیده مهاجری هنر مطبوعات این نیست كه افراد را از نظام دور كنند بلكه باید برای جذب آنها به نظام تلاش نمایند.
مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی همچنین اظهار داشت:اینكه آقای موسوی از مصادیق كسانی كه علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت یا تبلیغ می كنند یا نه موضوعی است كه مراجع ذیصلاح قانونی باید آن درباره آن اظهار نظر كنند و قضاوت در این باره از صلاحیت دبیر هیات نظارت بر مطبوعات خارج است.
مهاجری تصریح كرد:مهمتر آنكه رهبر انقلاب تاكنون بارها تصریح فرموده اند افراد را نباید به مجرد مخالفت با بعضی امور به ضدیت با نظام متهم نمود.
وی در پایان تذكر كتبی هیات نظارت بر مطبوعات را فاقد وجاهت قانونی دانسته و خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آورده است:از جنابعالی كه خوشبختانه با مفاهیم حقوقی آشنا هستید انتظار دارم مشار الیه را در جهت تلاش برای فهم قانون و رعایت حقوق شهروندان و آزادی های مصرح در قانون اساسی ارشاد فرمائید.
تحلیل سبز: نامه شهید سعید امامی به قاضی مرتضوی
برادر عزیزم سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد. هر چند که گمان نمی برم با اوضاعی که این اغتشاشگران ساخته اند خوب باشی. اگر از حال من بپرسی اینجا در بهشت همه چیز خوب است. تنها ملال من دوری تو است . شنیده ام که قرار است تو هم به ما بپیوندی! خواستم بگویم که درنگ مکن. جام داروی نظافت را بنوش و به ما بپیوند. امیدوار باش! باور کن که اینجا خیلی خوش می گذرد. پر حوری است، تازه درخت هم دارد و از این جوبهایی که از شیر است ولی مزه عسل می دهد. از شهادت نترس. همه قدر تو را خواهند دانست ، حسینیان بعد از مرگت تو را شهید خواهد دانست . برادر حسین شریعتمداری هم -که این روزها سرش خیلی شلوغ است- ناراحت می شود حتی اگر به روی خودش نیاورد. تازه می توانی امیدوار باشی که پدر بزرگ و سرور و مولا و ولی و خدایمان آیت الله تمساح –ببخشید- مصباح هم برایت یک فاتحه بفرستد. راستی از او چه خبر؟ هیچ صدایی از او نیست؟ خوب که با بر و بچ فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم که این می تواند دو دلیل داشته باشد: اول اینکه بهتر است که نگاهها بیش از این به او خیره نشود ؛ آخر همه می دانند که او پیر و سرور ماست. شاید هم بهتر است رهبر بعدی زیاد روبروی چشمان مردم نباشد ؛ همانطور که می دانی به گزارش فرشتگان اطلاعاتی آقا قرار است به ما بپیوندد ! ما که بخیل نیستیم فقط خدا وکیلی انقدر در بهشت " دشمن دشمن ..." راه نیاندازد! کاش به جای او محمود می آمد حداقل کمی می خندیدیم ( عجب اسکلیه این بابا!!!) .
من منتظر تو می مانم. شجاع باش و داروی نظافت را بخور، خیلی هم بد مزه نیست! همه می دانند که تو معصومی ، اصلا من خودم اینجا یکی ازین فرشته ها یا پیامبران را مجبور می کنم که اعتراف کنند که تو بی گناهی. راستی به بروبچ بگو که رو سفیدم کردند که راه مرا ادامه دادند ! برادر حسین را هم ببوس.
قربان تو سعید
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه تاکید کرد:”بکارگیری گردانهای بسیجی در مسائل امنیتی”
زبدهترین و آموزش دیدهترین نیروهای بسیج که دارای روحیه نظامی هستند، شناسایی و در گردانهای امام حسین(ع) سازماندهی و آموزش دیده و در مواقع لزوم به کارگیری خواهند شد.
کلمه:جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه با بیان اینکه زبدهترین و آموزش دیدهترین نیروهای بسیج در گردانهای امام حسین(ع) سازماندهی میشوند، بکارگیری این گردانها در مباحث امنیتی را موثر دانست.
سردار عبدالله عراقی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه در گفتگو با فارس، با اشاره به تغییر و تحولات اخیر در ساختار سازمان بسیج اظهار داشت: در این تفکیک اخیر به فرمان رهبر معظم انقلاب، بسیج تبدیل به سازمانی شد که دیگر کار نظامی انجام نمیدهد بلکه آنها صرفا مسائل عمرانی و سازندگی، مقابله با تهدیدات نرم و نیز حضور در مباحث اجتماعی و فرهنگی که خود عرصههای مختلفی را شامل میشود، بر عهده میگیرند و این بسیج، یک بسیج غیرنظامی است.
عراقی خاطرنشان کرد: در این تفکیک، وظایف نظامی بسیج را به نیروی زمینی واگذار شده و همه آموزشها و بکارگیری نیروها در تهدیدات نیمهسخت و تهدیدات سخت به عهده نیروی زمینی است و سازمان بسیج مستضعفین صرفا مسئولیت بکارگیری بسیجیان در مقابله با تهدیدات نرم را بر عهده دارد.
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه با بیان اینکه هر کس بخواهد عضو بسیج شود، به پایگاههای بسیج در محلات مراجعه میکند، بسیج را یک سازمان محله محور دانست و افزود: بستر اصلی جذب نیروهای بسیج در همین محلات است.
* زبدهترین نیروهای بسیج با گرایش نظامی در گردانهای امام حسین(ع)
عراقی ادامه داد: بسیاری از بسیجیان گرایش و علاقه نظامی ندارند و با توجه به نوع گرایش، پذیرفته شده و با توجه به علائق آنها در قالبهای اقشاری و تخصصی بکار گرفته میشوند.
وی در خصوص جذب برخی بسیجیان با گرایش به فعالیتهای نظامی نیز اظهار داشت: این افراد در قالب گردانهای عاشورا، الزهرا(س)، گردانهای رزمی و امام حسین(ع) سازماندهی میشوند.
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه در عین حال تصریح کرد: سازمان بسیج عمدتا کارهای تخصصی بسیج را انجام میدهد و نیروهای زمینی نیز مباحث نظامی، آموزشی، اجرای عملیات نظامی و رزمایشها را که همه اینها در رابطه با تهدیدات سخت است، بر عهده دارد.
عراقی خاطرنشان کرد: البته جذب اولیه و آموزشهای اولیه بسیجیان وظیفه سازمان بسیج مستضعفین است و این تفکیکها در ادامه کار صورت میگیرد.
وی نیروهای گردانهای امام حسین(ع) را شامل بسیجیان داوطلب نخبهای دانست که در گذشته نیز در ایام دفاع مقدس تعداد محدودی از آنها در گردانها حضور مییافتند و به دلیل برخورداری از آموزشهای ویژه به خطشکنی در عملیاتها میپرداختند.
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت: زبدهترین و آموزش دیدهترین نیروهای بسیج که دارای روحیه نظامی هستند، شناسایی و در گردانهای امام حسین(ع) سازماندهی و آموزش دیده و در مواقع لزوم به کارگیری خواهند شد.
* بکارگیری گردانهای امام حسین(ع) در مباحث امنیتی موثر خواهد بود
عراقی در پاسخ به این سوال که آیا بنای استفاده از این نیروهای زبده بسیج در برقراری امنیت در نقاط ناامن مانند شمالغرب و جنوب شرق کشور را دارید، اظهار داشت: این امر بنا بر تدبیر فرمانده محترم کل سپاه انجام میشود و در اختیار ما نیست.
وی با بیان اینکه قطعا به کارگیری بسیج یکی از علل موفقیتها در طول ۳۰ سال گذشته خصوصا در ایام دفاع مقدس بوده است، تاکید کرد: اگر فرمانده کل سپاه موافقت کنند و این موضوع به ما ابلاغ شود قطعا ما یکی از طرفداران به کارگیری گردانهای امام حسین(ع) در مباحث امنیتی هستیم ضمن اینکه امروز نیز در شمالغرب و جنوب شرق کشور، عمدتا نیروهای بومی و بسیجیان همان مناطق برای برقراری امنیت به کار گرفته میشوند.
* برقرای امنیت در جنوب شرق و شمالغرب کشور از سیاستهای اصلی سپاه و نظام است
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره موضوع ناامنی در شمالغرب و جنوب شرق کشور مقابله با این پدیده را جزء استراتژیهای اصلی سپاه پاسداران و نظام جمهوری اسلامی دانست و افزود: این استراتژی توسط سیستم و نظام تعریف شده است و در گذشته نیز شاهد بودیم که سردار شهید شوشتری این سیاستهای کلی را دنبال میکرد اما با توجه به اشراف مناسب و تجربیات گذشته خود، موفق شد در کوتاه مدت امنیت مردمی و پایدار را در این منطقه ایجاد کند.
عراقی با بیان اینکه امروز نیز سپاه پاسداران همان سیاستها را با قدرت ادامه خواهد داد، تصریح کرد: امیدواریم روز به روز به برکت خون شهدا و زحمات نیروهای مخلص و گمنام سپاه و دستگاههای امنیتی، شاهد زمینگیر شدن دشمن در این مناطق و ایجاد امنیت پایدار برای مردم باشیم.
* موظف به برقرای امنیت در داخل مرزهای خود هستیم
وی همچنین نوع همکاری با کشورهای همسایه و اتخاذ سیاستهای مختلف را متوجه دولت دانست و گفت: این وظیفه سیاسیون است که با همتایان خارجی خود به توافق برسند و نظامیان این سیاستهای توافقی را اجرا میکنند.
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه ادامه داد: اگر مسئولین وزارت خارجه و دولتمردان بر نحوه عملکرد و شیوه برخورد توافق کنند، این امر از طریق شورایعالی امنیت ملی و ستاد فرماندهی کل قوا به سپاه پاسداران ابلاغ میشود و سپاه نیز بر اساس سیاستهای اتخاذ شده، وارد عمل خواهد شد.
عراقی در عین حال تصریح کرد: نباید این ناامنیها را تنها متوجه چند نفر محدود مانند گروهک ریگی در جنوب شرق یا پژاک در شمالغرب بدانیم بلکه در حقیقت عقبه اینها به استکبار جهانی وصل است که همچون سالهای اول انقلاب میخواهند در هر نقطهای به نظام اسلامی ضربه بزنند.
وی در پاسخ به این سوال که گویا همکاری مناسبی از سوی کشور پاکستان برای برخورد با این اشرار صورت نگرفته و وظیفه نیروهای امنیتی خصوصا سپاه پاسداران در این صورت چه خواهد بود، گفت: اگر کشورهای همسایه همکاری نکنند ما در سرزمین خود و در مرزهای خود موظف هستیم تدابیر ضروری را اتخاذ و طبق آن عمل کنیم.
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه افزود: ما نباید اجازه نفوذ گروهکهای تروریستی به داخل کشور را بدهیم و اگر آنها توانستند به هر نحوی وارد مرزهایمان شوند، با اشراف اطلاعاتی مناسبی که داریم میتوانیم یک به یک آنها را تعقیب و به سزای اعمالشان برسانیم.
* سپاه پاسداران تمامی رفتارهای دشمن در منطقه را به خوبی رصد میکند
عراقی ضمن تاکید بر قدرت اشراف اطلاعاتی سپاه در منطقه، خاطرنشان کرد: اگر این اشراف اطلاعاتی سپاه نبود، اتفاقات بزرگی رخ میداد و این اقدامات مختصر در گوشه و کنار نیز نشاندهنده ضعف اطلاعاتی نیست بلکه نشان میدهد دشمن با گستردگی فراوان وارد عمل شده و سپاه و نیروهای امنیتی به صورت متناوب این اقدامات آنها را خنثی میکنند که برخی اقدامات آنها نیز اجتنابناپذیر است.
وی ادامه داد: در همه نقاط دنیا علیرغم بکارگیری بهترین تجهیزات، گاهی این اقدامات تروریستی صورت میگیرد که بخشی ازآنها طبیعی است اما ما از لحاظ اشراف اطلاعاتی در حدی هستیم که علاوه بر رصد کامل دشمن، در مواقع مناسب به آنها ضربه خواهیم زد.
* امنیت پایدار جنوب شرق کشور به دست نیروهای بومی برقرار میشود
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه درخصوص سیاستهای سپاه پاسداران برای برقراری امنیت در جنوب شرق کشور، ضمن مثبت ارزیابی کردن سیاست واگذاری امنیت به مردم بومی منطقه، اظهار داشت: هیچ گاه سابقه نداشته که بسیجیانی که مراحل بسیجی شدن خود را گذرانده و مسلح شدهاند، به نظام خیانت کنند بلکه اینها همواره منشا خیر و برکت بوده و دوست دارند خودشان مسئولیت برقراری امنیت در منطقه زندگی خود را بر عهده داشته باشند.
عراقی همچنین با اشاره به طرح موفق شهید شوشتری در خصوص تقسیم مناطق و واگذاری آن به عشایر و طوایف مختلف گفت: اینکه ما بیاییم برقراری امنیت را با بکارگیری نیروهای بومی به پیش ببریم یک سیاست درست است چرا که با نیروهای نظامی نمیتوان این امنیت را در درازمدت حفظ کرد بلکه باید این موضوع به دست نیروهای بومی داده شود و اینها نیز در طول ۳۰ سال گذشته ثابت کردند که همواره به انقلاب، رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی وفادار هستند.
* نوع توانمندیهای نیروی زمینی با توجه به ماهیت تهدیدات تغییر میکند
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه با اشاره به نقش تاثیرگذار این نیرو در سالیان گذشته خصوصا ۸ سال دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: امروز با توجه به تغییر ماهیت تهدیدات دشمن، قاعدتا استراتژی، دکترین دفاعی، تجهیزات و حتی نوع آموزشهای نیروی زمینی تغییر کرده و اگر ما زمانی با لشکر، قرارگاه و تیپ به جنگ دشمن شناخته شده میرفتیم، امروز با یک دشمن ناهمطراز مواجهیم که باید توانمندیهای خود را بر اساس این دشمن جدید تعریف کنیم تا اگر جنگی رخ داد بتوانیم در مقابل آنها بایستیم.
عراقی در پایان سطح آمادگی نیروی زمینی برای مقابله با تهدیدات مختلف دشمن را قابل قبول ارزیابی کرد و گفت: نیروی زمینی همواره یک قدرت فوقالعاده بازدارنده در مقابل دشمن محسوب میشود.
مهدی کروبی به دیدار خانواده عماالدین باقی رفت
۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه
سایت خبری راهبردی سلام - عده ای موافق و میلیونها منافق؟
«و مردی از دورترین جای شهر دوان دوان آمد و گفت: ای مردم! از این فرستادگان پیروی کنید» آیه 20 سوره یس
رحلت عالمی بزرگ و مردمی، حضرت آیت الله العظمی منتظری، واقعه ای بسیار مهم بود. روح پرفتوح آن رادمرد آزادگی، فقیه برجسته جهان اسلام و همرزم طالقانی مجاهد و مجاهدی نستوه و شکیبایی از مصائب در همه عمر، در این هفته شربت وصال حق را نوشید. آن پیکر رنجور و دردمند در جوار رحمت ربوبی آرام گرفت. قلب آن عالم ربانی امت اسلام دیگر در میان ما نمی تپد، اما خاطره عمری تلاش، حق گوئی و سخت کوشی او و گذشت از موقعیت و مناصب بخاطر حق و برای یافتن حقایق، عطر حقیقت وجودش به ما هستی می بخشد ولی فقدان او برای حق طلبان و آزادگان بسی اندوه در پی دارد.
در تشییع بدن پاک آیت الله منتظری، شعارهایی از سوی مردم داده شد، مانند: منتظری مظلوم!، آزادی ات مبارک، ای مرجع آزاده! آزادیت مبارک و ... » که البته شعارهای تندتری هم داده شد و جریانی که حقیقت وجودش شناخته شده و شفاف نیست عکس العمل بسیار ناپسندی را نسبت به مردم روشن و آگاه از خود نشان داد.
همانطورکه میدانیم مردم، وظایفی و حاکمیت متقابلاً وظایفی به عهده دارند، مردم برعمل و رفتار حاکمیت نظارت می کنند و حاکمیت موظف است با تساهل و تسامح و با کرامت به مطالبات آنان عنایت کند و مطالبات حقوقی آنان را پاسخ و تحقق بخشد، از اینرو اگر حاکمیت به وظایف خود در قبال مردم عمل نکند، و به تدریج مردم مطالبات خود را گسترش داده و نتیجه انباشت مطالبات بی پاسخ مانده مردم، بعضاً شعارهائی در محور ساختار حاکمیت را سبب خواهد شد که خطر رودروئی حاکمیت با مردم را عمیق می سازد و حس انتقام جوئی را از همه جوانب افزایش می دهد. از اینرو می توان گفت مردم به جایی رسیده اند که برای بیان و تفهیم مطالبات خود به حاکمیت از هر فرصتی استفاده کنند. اگر حاکمیت بخواهد همچنان نسبت به مطالبات مردم بی اعتنا و برخوردی ناروا داشته باشد-که این خود ستمی عظیم خواهد بود- انتظار سرنوشتی غم انگیز را باید داشته باشیم.
مرحوم آیت الله منتظری از همرزمان دیرینه مرحوم آیت الله طالقانی بود، آیت الله طالقانی در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه، از تنگ نظری های آن زمان سخن گفت و اکنون شاهدیم که این تنگ نظری ها هم چنان در جامعه اسلامی ادامه داشته و بحدی است که اجازه نمی دهند مراسم یادبودی از آیت الله منتظری در مسجد اعظم قم برگزار شود و به این هم اکتفا نکرده به بیت او حمله می کنند و علیه حاضران که از حامیان و راهیان اندیشه و مرام ایشان اند، شعار مرگ بر منافق سر می دهند، تنگ نظری یعنی همین! در حالیکه حاکمیت باید با بزرگواری مردم را تحمل و به مطالبات آنان عنایت داشته و پاسخگو باشد، متأسفانه تاکنون نه تنها هیچگونه اقدامی در جهت پاسخگو شدن حاکمیت صورت نگرفته مهمتر از همه از جریانی که پیوسته در صدد آزردن همگان است، حمایت می کند، جرم و خلاف آنان را نادیده می انگارد و فشار و بی عدالتی در مورد مردم افزایش میدهد!!. این همان نقدی بود که آیت الله منتظری بارها متذکرمی شد ولی پاسخی درخور نقدهای بجا و بموقع ایشان داده نشد و بالعکس!!.
امید داریم پروردگار روح پرفتوحش را با شهدا و صدیقین محشور نماید، با درود فراوان بر او، تداوم راهش بر همگان مبارک باد .
جنبش راه سبز - نامه میرحسین موسوی به آیت الله نوری همدانی صحت ندارد
شبکه جبش راه سبز (جرس): اخیرا دربرخی از وبسایتها نامه ای به عنوان "پاسخهای میرحسین موسوی به پرسشهای آیت الله نوری همدانی" منتشر شده است که براساس پیگیری های خبرنگار جرس در تهران این نامه صحت ندارد و به همین دلیل در سایت کلمه (وبسایت رسمی میرحسین موسوی) نیز درج نشده است.
گفتنی است علاوه بر این نامه در دو روز گذشته برخی جملات نیز به نام امام خمینی بطور وسیعی در ایمیل و اس ام اس منتشر شده که در صحیفه نور یافت نمی شود.
انتشار اینگونه مطالب غیر واقعی حاکی از نقشه کودتاچیان برای آلوده تر کردن فضای مردمی است.
توصیه جرس به هموطنان این است قبل از ارسال ایمیل، ای ام اس یا پخش اخبار حتما از صحت آن اطمینان کسب کنند
جنبش راه سبز - شرایط حقوقی تحقق محاربه
سپیده کلانتریان
متعاقب ایراد اتهام محارب از سوی برخی مسئولان به معترضان انتخابات ریاست جمهوری، خصوصا بعد از روز عاشورا، این روزها بحثهای متعددی پیرامون «محاربه» مطرح گردیده و به سبب حساسیت موضوع، مورد توجه مراجع داخــلی و بین المللی، به خصوص مجامع حقوق بشری قرار گرفته است. ازینرو جا دارد ورای هیاهوی سیاسی، از نقطه نظر حقوقی، جرم محاربه و شرایط تحقق آن به موجب قوانین ایران مورد بررسی قرار گیرد.
در قوانین ایران جرم محاربه به نحو مستقل تعریف نشده بلکه از طریق تعریف محارب و برشمردن خصوصیات وی تعریف گردیده است.
ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامي در تعریف شخص محارب مقرر می دارد: «هر كس که براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم، دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد في الارض مي باشد.»
بر این اساس می توان تقسیم بندی زیر را از محارب ارائه داد:
1- محاربی که فقط سلاح بر مي دارد تا بين مردم رعب و وحشت ايجاد کند. در حالیکه نه کسي را مي کشد و نه کسي را مجروح مي کند و نه مالي را به غارت مي برد؛
2 – محاربی که سلاح بر مي دارد تا رعب و وحشت ايجاد کند و بعضي از مردم را نيز مجروح مي کند. اما کسي را نمي کشد و مالي را به غارت نمي برد؛
3- محاربی که سلاح بر مي دارد و نظم عمومي را برهم مي زند و اموالي را نیز به غارت می برد؛
4- محاربی که علاوه بر غارت اموال و ايجاد رعب و وحشت، ضرب و جرح نيز وارد مي کند؛
5- محاربی که مرتکب قتل شده و ايجاد وحشت کرده وليکن مالي را به غارت نبرده است؛
6- محاربی که علاوه بر قتل و ايجاد وحشت میان مردم، اموالي را نیز به غارت برده است.[1]
بر اساس اصول حقوق کیفری، وقوع هر جرم نیازمند تحقق دو عنصر مادی و معنوی جرم است. به عبارت ساده، به لحاظ حقوقی، جرم زمانی واقع می شود که اولا فعل یا ترک فعلی در مغایرت با قانون صورت گرفته باشد و ثانیا مرتکب آن فعل، قصد و نیت تحقق امری را متعاقب ارتکاب عمل مجرمانه داشته باشد. در خصوص جرم محاربه، عنصر مادی دست به اسلحه بردن- اعم از اسلحه سرد و گرم[1]- است و عنصر معنوی ایجاد رعب و وحشت در بین مردم. این موضوع به روشنی در نص ماده 183 دیده می شود.
ایجاد وحشت و ترس عنصر روانی محاربه است. یعنی مرتکب فعل مجرمانه باید هدفش ترساندن مردم و ایجاد رعب و وحشت باشد. وگرنه صرف اسلحه کشیدن یا حتی استفاده از آن هم بدون داشتن نیت ترساندن مردم، محاربه محسوب نمی شود. کما اینکه در دعواهای خصوصی چنین است و عمل افراد در یک نزاع شخصی ولو با استفاده از اسلحه سرد یا گرم، اگرچه جرم است ولی محاربه نیست. قانونگذار در این باره مقرر می دارد: « اگر كسي سلاح خود را با انگيزه عدوات شخصي به سوي يك يا چند نفر مخصوص بكشد و عمل او جنبه عمومي نداشته باشد محارب محسوب نمي شود.»[2]
در اهمیت عنصر معنوی محاربه، یعنی ایجاد ترس و وحشت در مردم همین بس که مقنن تصریح می کند حتی در صورتی که « كسي به روي مردم سلاح بكشد ولي در اثر ناتواني موجب هراس هيچ فردي نشود محارب نيست.»[3]
«دست به اسلحه بردن» هسته اصلی عنصر مادی جرم محاربه است که قانونگذار ذیل مواد 183 تا 188 قانون مجازات اسلامی، شیوه های مختلف آن را برمی شمرد و در هر کدام از این مواد شکل خاصی از ارتکاب محاربه را مورد اشاره قرار می دهد. نقطه مشترک تمام این مواد تکیه مقنن بر شرط ضروری « دست به اسلحه بردن »، خواه اسلحه گرم نظیر تفنگ و هفت تیر و خواه سلاح سرد مانند چاقو و قمه ، . . .، برای تحقق جرم محاربه است.
این شرط در واقع وجه فارق جرم محاربه از بعضی دیگر جرائم است. مثلا سرقت مسلحانه و یا راهزنی و قطع طریق مردم در شهرها و جاده ها با استفاده از اسلحه، از مصادیق محاربه است که صرفا اسلحه کشیدن به روی شهروندان آن را از جرم سرقت جدا می کند. به همین دلیــل قــانونگذار در ماده 185 قــانون مجــازات اسلامـی مقــرر می دارد : «سارق مسلح و قطاع الطريق هرگاه با اسلحه امنيت مردم يا جاده را بر هم بزند و رعب و وحشت ايجاد كند محارب است . » مفهوم مخالف این ماده این است که در صورت دست به اسلحه نبردن، مرتکب عمل مجرمانه، محارب نیست بلکه مرتکب جرم دیگری شده است مثل سرقت. بدیهی است که تعیین جرم در تعیین مجازات اهمیت ویژه دارد و دقت مقنن هم به همین دلیل است.
اهمیت مسلح بودن آنقدر زیاد است که حتی مشارکت در قیام علیه حکومت اسلامی و یا حمایت و طرفداری از آن، وقتی قیام کنندگان از سلاح استفاده نمی کنند، وصف مجرمانه محاربه را پیدا نمی کند. در واقع فقط شرکت در قیام مسلحانه یا حمایت از چنین قیامی یا اعانت به آن موجب تحقق جرم محاربه می گردد و نه سایر انواع اعتراض، اعتصاب و . . . [4]
قانونگذار در تاکید خود بر ضروری بودن شرط وجود سلاح تا آنجا پیش رفته است که با تدوین ماده 187 قانون مجازات اسلامی، حتی اقدام برای براندازی حکومت اسلامی را هم صرفا اگر همراه با تهیه اسلحه و مواد منفجره یا کمک به تهیه آنها باشد، در عداد مصادیق محاربه قلمداد نموده است. مفهوم مخالف این ماده آن است که طرق دیگر براندازی اگرچه جرم محسوب می گردد ولی در ذیل وصف مجرمانه «محاربه» نمیگنجد و مجازاتش هم مجازات محاربه نیست.
علیرغم روشن شدن بعد حقوقی جرم محاربه، ممکن است هنوز این سوال در اذهان باقی باشد که آیا در وقایع اخیر، متهمین به جرم محاربه، عنصر مادی و معنوی این جرم را همزمان داشته اند؟ و آیا اسلحه به دست گرفته بودند و قصد ترساندن مردم را داشتند یا خیر؟ پاسخ این سوالها را باید در آرایی که توسط قاضی این پرونده ها صادر می شود، جستجو کرد.
[1] . آقایی، محمدعلي ، آيات الاحکام حقوقي، نشر خط سوم، 1380، ص129، پاورقي
[1] .تبصره 3 ماده 183 قانون مجازات اسلامی.
[2] . تبصره 2 ماده 183 قانون مجازات اسلامی.
[3] . تبصره یک ماده 183 قانون مجازات اسلامی.
[4] . ماده 186 قانون مجازات اسلامی.
جنبش راه سبز - پیام موزون دو مهندس
حسن یوسفی اشکوری
به دکتر ابراهیم یزدی:
در روزهای اخیر دو متن از سوی دو شخصیت سیاسی کنونی یعنی مهندس عزت الله سحابی و مهندس میرحسین موسوی در ارتباط با رخدادهای اخیر و مسائل جاری کشور منتشر شد که هر دو مورد توجه محافل و فعالان سیاسی و اجتماعی قرار گرفت و در عین حال مورد مناقشه نیز واقع شدند و کسانی به موافقت و شماری به نقد و مخالفت آن دو سخن گفتند.
این دو متن در عین تفاوتهای مهم که برآمده از تفکر و گرایش سیاسی و سوابق این دو مهندس است، از جهات مختلف به هم نزدیک و هم افقند و در نهایت از دل تحلیل مشترک از شرایط کنونی کشور و آینده نگری برای ملت ایران و جنبش حق طلبی و عدالت خواهی به بیرون تراویده اند. موسوی عمدتا خطاب به حاکمیت به شرح مسائل جاری و رخدادهای اخیر پرداخته و در نهایت از موضع دادخواهی و سخنگویی حامیان و حاملان جنبش سبز با استواری و اعتماد به نفس قابل تحسین پنج خواسته روشن و قانونی و معقول به عنوان کف مطالبات خود و مردم برای برون رفت از شرایط بحرانی و خطرناک کنونی مطرح کرده است. سحابی نیز با توجه به آگاهی های تاریخی و تجارب شخصی اش از تحولات نیم قرن اخیر ایران و از موضع یک مبارز قدیمی و خیرخواه خطاب به مبارزان خارج از کشور بویژه جوانان هشدار داده است که از تاریج و گذشته ها و تحربه ها درس بگیرند و برای حصول آرمانهای جنبش شتاب نکنند و مطالبات خود را با واقعیت ها هماهنگ نمایند و به هرحال در گرداب هولناک خشونت نغلطند که برای مردم و کشور خطر خیز و شاید هم فاجعه بار باشد.
اکنون در مقام بازگویی و حتی تحلیل مضامین و ماده به ماده این دو پیام به هنگام نیستم، آنچه اکنون مورد توجه من است و دوست دارم که به سهم خود بر آن تأکید کنم، فصل مشترک سخنان این دو بزرگوار است که توجه و تأمل در آنها برای همگان لازم است. شاید بتوان فصل مشترک این دو پیام را برخورد مسؤلانه با ملت و کشور و بویژه جنبش مدنی و ضد خشونت جاری و آینده این جنبش نوین دانست. در توضیح این سخن می توانم در مرحله نخست بگویم دغدغه من نیز مانند مهندس سحابی « حفظ نظام » و طبعا دفاع از هیچ مقام و نهادی در سرای قدرت نیست ( فکر می کنم افکارم در مورد نظام حاکم و عملکرد حاکمان در این سی سال و سرنوشت من در همین زمان بر کسی پوشیده نباشد )، بلکه دغدغه من دو چیز اساسی است: اول حفظ کشور و استقلال میهن و دوم پیروزی جنبش مدنی و مسالمت جو و تحقق آزادی و دموکراسی و تأمین حقوق بشر در تمام سطوح آن در جامعه ایران با استراتژی اصلاح طلبانه نه انقلابی.
بی تعارف باید گفت که دیدگاه و استراتژی رهبران یا سخنگویان جنبش سبز در ایران تقریبا روشن است، اما تکلیف شماری از حامیان و دوستداران این جنبش هنوز دقیقا روشن نیست. موسوی و کروبی و خاتمی تا کنون ( و از جمله در همین بیانیه اخیر ) بارها و بارها آشکارا اعلام کرده اند که به انقلاب و نظام و قانون اساسی ملتزم و وفادارند و فعلا ( یعنی تا اصلاح قانون اساسی ) برنامه شان اجرای کامل همین قانون اساسی و استفاده از ظرفیت های نهفته و مکتوم آن است و نمی خواهند از آن فراتر بروند و روش آنان نیز وادار کردن حاکمیت به اجرای قانون از طریق شبکه های اجتماعی و مبارزه مدنی و مسالمت جویانه است. البته این که چنین خواسته هایی عملا تا چه حد امکان تحقق دارند، سخن دیگری است که باید جای دیگر به آن پاسخ داد اما به هرحال اکنون وضعیت بر این منوال است. در عین حال به عنوان یک واقعیت ( نه لزوما حقیقت ) به هر تقدیر فعلا استراتژی مبارزه جز این نمی تواند باشد. زیرا جای انکار ندارد که نه تنها اپوزیسیون خارج از حکومت بلکه اصلاح طلبان وفادار به جمهوری اسلامی نیز در خارج از دایره تنگ نظام و قانون اساسی امکان هر نوع فعالیت مؤثر اصلاح طلبانه را نخواهند داشت. چه کسی منکر است که اگر در همین هفت ماه شخصیت هایی چون خاتمی و موسوی و کروبی و دیگر نهادهای حزبی و مدنی درون حاکمیت با جنبش اعتراضی مردم همراهی نکرده بودند، مقاومت مردمی هرگز نمی توانست تا این اندازه فعال و مداوم و مؤثر باشد. دلیل تلاش بی امان جدایی انداختن حاکمان بین رهبران با بدنه جنبش اعتراضی نیز همین است.
اصلا باید به یک قاعده کلی اشاره کرد، تا کنون در جهان و در همین ایران خودمان همواره اصلاحات بوسیلة اصلاح طلبانی برخاسته از سرای قدرت و حاکمیت ممکن شده است. در تاریخ ایران از شاهزاده عباس میرزا بگیرید تا قائم مقام ها و میرزا تقی خان و سپهسالار و میرزا علی خان و مصدق معروف به مصدق السلطنه. از سوی دیگر، لازم است توجه کنیم که اصلاحات، به هرمعنا و در هر حد و اندازه ای که باشد، از جنس عمل است و این نمی شود مگر این که کسانی در ساختار حقیقی قدرت و ارکان اجرایی دولت باشند و یا به آن محدوده راه یابند تا به مطالبات مردمی و مدنی جامه عمل بپوشند. بویژه در نظامهای بسته و استبدادی کمتر امکان می دهند که اصلاح طلبی از خارج از گردونه خودی ها به قلمرو بلوک قدرت و به اصطلاح قدیمی تر « هزار فامیل » ( که فعلا به صد فامیل تقلیل پیدا کرده است ) راه یابد. بنابرین اصطلاح طعن آلود « اصلاح طلبان حکومتی » سخنی لغو و احتمالا ناشی از نا آگاهی است، و اگر هم طعن نباشد، واقعیت غیر قابل انکار است.
در این میان، واقعیت این است که شماری از حامیان جنبش سبز ( بویژه در خارج از کشور ) به انقلاب اسلامی ایران اعقتاد ندارند تا به نظام اسلامی برآمده از آن باور داشته باشند و بخش بیشتری به نظام حاکم و ساختار حقوقی و بویژه حقیقی آن باور ندارند و با آن مخالفند و شمار بسیاری اساسا هر نوع تغییر و اصلاحی در چهارجوب نظام کنونی را نا ممکن می دانند و بنابراین سخنان و وعده های رهبران کنونی را پارادوکسیکال و توخالی و وعدة سر خرمن می پندارند. جدای از صدق و کذب این باورها و گرایشها، ارتباط و حمایت این بخشهای مهم و قابل توجه با موسوی و کروبی و دیگران کار را از دو سو مشکل می کند. بویژه برخوردهای سرکوبگرانه و خشونت بار حاکمیت با مردم و تحقیر ملی ایجاد شده در نتایج انتخابات اخیر و ابقای احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری دهم، خشم و خروش گستردة ملی را در پی آورده و کنترل عواطف و افکار مردمان به حق خشمگین را دشوارتر کرده است.
اما گفتم که اکنون جای رسیدگی به این نوع پرسشها و مشکلات نیست، آنچه می خواهم بگویم این است که حامیان جنبش سبز، که به هر حال به نام موسوی و کروبی و خاتمی رقم خورده و همه در همه جا ( حتی در نیویورک و لندن و پاریس ) می گویند « یا حسین، میر حسین » و « کروبی زنده باد، موسوی پاینده باد »، باید تکلیف خود را روشن کنند و بگویند که چه می خواهند و چه اندازه می خواهند و چگونه می خواهند به خواسته هایشان برسند. دقیقا روشن کنند که با سرنگونی می خواهند به مطالبات برسند یا در بقای همین نظام و با قانون اساسی موجود و با حضور و پیشگامی شماری از ارکان سابق همین نظام و البته در دراز مدت و به تدریج به خواسته هایشان برسند؟ « شتر سواری دولا دولا رفتن ندارد ». اگر کسی به هر دلیل دنبال سرنگونی است، دیگر نباید یا حسین، میر حسین بگوید و از نردبان اینان بالا برود. زمانی که میرحسین شعار مرگ نمی دهد و نمی خواهد کسی را به زیر بکشد، شعار عامه پسند « به زیر می کشیم »! از سوی کسی که خود را سخنگوی موسوی در خارج از کشور می داند، یک انحراف آشکار و طبل توخالی است.
این کارها افزون بر این که ( حداقل به باور من ) فعلا نشدنی است، اخلاقی هم نیست و در نهایت نه تنها سودی ندارد که هم کار وفاداران به قانون و جنبش مدنی را دشوار می کند و هم به سرکوبی بیشتر و رنج افزون تر برای همه و فاجعه منجر می شود. حتی اگر کسانی به هر تقدیر موفق شدند نظام را از طریق وقوع فاجعه و خشم و خشونت انقلابی به زیر بکشند و سرنگون کنند، در خوش بینانه ترین حالت روشن نیست وضع از این که هست، بهتر شود. از درون کدام انقلاب خونین دموکراسی و حقوق بشر بیرون آمده است که این بار دومش باشد؟! این همان نکته مهم و ظریفی است که انسان پاک و شریف و با تجربه و خیرخواهی چون منهدس سحابی به درستی روی آن انگشت نهاده است. اگر در برخی از افکار و یا رهنمودهای موسوی و دیگران تناقض وجود داشته باشد، که در برخی موارد دارد، در گفتارها و تحلیلها و در واقع ظاهر و باطن شماری از حامیان و دوستداران آنان نیز تناقض کم نیست.
به هرحال اگر اصلاح طلب و مدنی و ضد خشونتیم، منطقا و عملا نباید انقلابی سخن بگوییم و خشونت بار رفتار کنیم و بویژه از زبان و بیانی استفاده کنیم که جز خشم و خشونت و تحریک نظامیان و سرکوبگران حکومتی و در نهایت رنج بیشتر و گنجی هیچ بهره ای ندارد. طرح شعارها و خواسته های نا معقول و غیر قانونی و ناهنگام و بیش از حد انتظار از سخنگویان خط امامی کنونی جنبش شرط عقل نیست و اساسا خلاف اصول جنبش مدنی و مسالمت جویانه و خلاف قواعد مبارزات دموکراتیک مدرن است. این که حاکمان سرکوب می کنند و مرتکب جنایت می شوند، دلیلی موجهی نیست که مردم نیز از اصول و استراتژی مختار خود خارج شده و مرتکب رفتار ناموزون شوند. بی گمان دفاع از خود شرعا و اخلاقا و قانونا حق همه در برابر تجاوز و ستم است اما در جنبش مدنی برای تمرین دموکراسی و پیروزی در اخلاق ضد خشونت نباید از این حق استفاده کرد. چنان که تمام رهبران ضد خشونت معاصر ( از مارتین لوترکینگ تا گاندی و ماندلا و بازرگان و منتظری ) از این حق استفاده نکردند. شریعتی می گفت در تحولات اجتماعی نباید دنبال « کوتاه ترین راه » بود بلکه « مطمئن ترین راه » مطلوب است، هر چند طولانی باشد. خصلت مبارزات دموکراتیک چنین است.
می گویند که موسوی عقب نشینی کرده است. اگر به عمق بند اول بیانیه موسوی توجه کنیم، متوجه می شویم که چنین نیست، اما اگر چنین هم باشد، باز امر شگفت و نامتعارفی نیست. یک رهبر سیاسی و حتی انقلابی باید بتواند در جای خود گامی به عقب بردارد تا دو گامی به جلو برود. تعامل و تفاهم معقول و شفاف با حاکمیت لازمة کار است و فقدان شهامت گفتگو کار را دشوار می کند. نفی مطلق مصالحه و به اصطلاح سازشکاری و حسینی و یزیدی کردن افراد و جریانها بن بست در کار مبارزه و جنبش است. حتی اگر علم غیب داشته باشیم که نظام اصلاح پذیر نیست و نخواهد بود، باز نمی توانیم دست به عمل ناسنجیده و بی فرجام و بدتر بد فرجام بزنیم. شگفت این که کسانی در خارج از کشور افکار خود را به نام موسوی بیان می کنند که نسبتی با افکار اعلام شده ایشان ندارد. این استدلال که چون رهبران جنبش در داخل نمی توانند حرف بزنند پس ما باید به نام آنها و یا به نام جنبش داخل ایران سخن بگوییم، نادرست است.
به این دلیل ساده که اگر آنان به هر دلیل صلاح نمی دانند حرفی بزنند و یا خواسته ای را مطرح کنند، طرح آن در حارج و داخل نیز روا و به مصلحت نیست. به هرحال در سیاست همیشه مرغ یک پا ندارد. چندی پیش در مصاحبه ای گفتم از اشکالات کار این است که رهبران جنبش در ایران برنامه ای روشن و دقیق برای تعامل با حاکمیت ارائه نداده اند اما اکنون با بیانیه شماره 17 موسوی این گام برداشته شده است و امیدوارم که از هر دو سو به این نتیجه رسیده باشند که تنها راه خروج از بحران جنگ و خشم و خشونت نیست، بلکه گفتگو و تعامل و تفاهم است و بی گمان مصالحه و تحقق خواسته هایی حداقلی جنبش کم هزینه ترین راه برای کشور و مردم و حتی برای نظام حاکم است. در این میان نظام و جناح تندرو و افراطی آن نیز باید بدانند به گواهی تاریخ این شعار تند مردم و یا شماری از مردم نیست که به سقوط رژیم منجر می شود، بلکه عملکرد خود نظام و حامیانش است که آیندة آن را رقم می زند.
همیشه خواسته براندازان با رفتار خشن و ستمگری های مداوم و وحشی گری های نظامیان حامی و بی تدبیری های سیاستمدرانش ممکن شده است. زندان و اعدام و شکنجه و آزار مردم و تضییع مدام و سیستماتیک حقوق مردم در نهایت فرجامی جز سرنگونی حاکمیت ندارد. اینان یقین بدانند که براندازان جدی از سرکوب و خشونت حاکمیت استقبال می کنند و به هر حال از این که نظام راه هر نوع مصالحه را ببندد و اصلاح ناپذیری خود را قطعی کند، خرسند و شادمان خواهند بود. سرنوشت رژیم پهلوی را به یاد نمی آورید؟ چندی پیش همین مضمون را در مقاله ای تحت عنوان « سرداران درنگ کنید » آورده بودم. اگر هشدارهای خیرخواهانه خاتمی را در عصر اصلاحات شنیده بودند، کار به این روزها نمی رسید. اما شاید هنوز دیر نشده باشد. گوش شنوایی هست؟
جنبش راه سبز - منتقدان سفارشی در راهند
مسیح علی نژاد
شگفتا که همه منتقدان نظام را در بند کرده اند و اینک در صدا و سیما جشن انتقاد از نظام برگزار کرده اند، تاج زاده و تاجیک و صفایی و بهشتی و زید آبادی و نوری زاد و باقی و همه سیاستمداران و روزنامه نگاران منتقد در زندان اند و محافظه کاران برای میهمانی انتقاد از نظام، لباس افتخار پوشیده اند.
در تمام این هفت ماه بحرانی، صدا و سیما آتش بیار معرکه شد و چنان چشم بر اعتراض جمع وسیعی از مردم ایران بست تا مبادا سخن رهبری بی اعتبار شود که "در کشور هیچ بحرانی وجود ندارد".
پیش از انتخابات درهای صدا و سیما به روی همه باز بود و با برگزاری تریبون و آزاد و مناظره های تلوزیونی می شد سلایق مختلف را در قاب تلوزیون های سراسر کشور دید اما تنور انتخابات که داغ شد و فخرش، یک انتخابات پرافتخار، که به جهان فروخته شد ناگهان درهای صدا و سیما بسته و دریچه های نقد تنگ تر و تنگ تر شد.
چه بسا از همان دریچه های کوچک، همه معترضان هم به ترتیب با الفبای نقد مردی به نام احمدی نژاد مورد هجوم قرار گرفتند؛ در نطق اولِ او خس و خاشاک و در نطق های بعدی وابستگان به بیگانه و در نطق های هواداران او بزغاله و گوساله و سپس تا همین روزهای آخر محارب و مستحق اعدام خوانده شدند.
معترض، اساسا در قاموس صدا و سیمای جمهوری اسلامی، هیچ مفهوم منطقی و اخلاقی نداشت و هر آنکه در خیابان های تهران دیده می شد در برابر لنزهای فیلمبرداران صدا و سیما باید سانسور می شد.
با هیچ یک از دگر اندیشان میز گرد و برنامه انتخاباتی تشکیل ندادند مگر آنان که بعد از ماهها از زندان رهیدند. یعنی در دستور کار مدیران صدا و سیما تنها کسانی که مجبور به اعتراف شده بودند، ارزش نشستن در برنامه تلوزیونی را دارا بودند تا بتوانند متن مورد اعتماد مدیران و ناظران صدا و سیما را برای مخاطبان عام روخوانی کنند.
اما اینک پس از گذشت هفت ماه آنگاه که صدا و سیما ماجرای پاره شدن عکس امام را پیراهن عثمان ساخت و بر معترضان تاخت، آنگاه که از پاره کردن قران در مراسم عاشورا افسانه بافت تا سبزها را مجازات کند، آنگاه که امامان جمعه را در برنامه های متعدد به صف کرد تا اعدام و کشته شدن معترضان را مجاز و ثواب اعلام کنند، ناگهان چه شد که صدا و سیما نگران فردا شد؟! دانست آیا که نمی شود به فردای درازی چشم دوخت و در عین حال فرمان مرگ معترضان را یکی یکی از تریبون یک رسانه ملی فریاد زد؟
همزمان که موج دستگیری ها و بازداشت ها در کشور شتاب یافته و از چهره های جوان جنبش سبز و روزنامه نگاران ساده و صادق و حتی غیر سیاسی تر کشور، تا مشاوران و چهره های درخشان اصلاح گرا در این سالها به بند و جبس می شوند، صدا و سیما فرصت نقد پدید می آورد و برای نقد رفتار هفت ماهه حاکمیت برنامه می سازد!
یعنی از یک سو تک تک منتقدان شناسنامه دار و نمایندگان سابق مجلس و روزنامه نگاران فعال فعلی را روانه زندان می کنند و از سوی دیگر نمایندگان مجلس اصولگرا و نویسندگان وب سایت های حامی دولت را در لباس منتقد به برنامه تلوزیونی دعوت می کنند. اگر رسم بر پذیرش نقد است پس چرا منتقدان کهنه و بی غرض را راهی زندان کنند و منتقدان نو ظهور به میدان فرا خوانند؟
مرتضوی را به عنوان مقصر کهریزک به افکار عمومی معرفی می کنند و خانواده زندانیان کهریزک را به حبس می کشند. موج اعتراض به غیرقانونی بودن کهریزک را در میان خودشان آغاز می کنند و آنان که در کهریزک زیر آفتاب با بنزین پذیرایی شده اند را تحت کنترل شدید گرفته اند تا مبادا کلمه ای بر زبان جاری سازند و تجاوز شدگان در همان کهریزک کذایی را هم یا از خانه فراری داده اند و یا با خانواده هایشان اتمام حجت کرده اند که اگر کلمه ای در نقد نظام بگویند خانه خراب شان می کنند.
کسانی که رای ملت را صاحب شده اند این روزها پنداشته اند که می توانند نقد ملت را هم صاحب شوند. یعنی از همین احمدی نژاد بر می آید که برای دوام و بقای دولت خویش، نقد رهبری نظام و حتی نقد اصل ولایت فقیه را صاحب شود و از بخش های دیگر از محافظه کاران هم چنین بر می آید که آنها نیز برای بقای خویش، نقد احمدی نژاد و دولت اش را صاحب شوند.
در هر دو صورت، آنچه کسی در بازی تولید منتقد، به آن توجه نمی کند جامعه هوشمند و هوشیاری ست که تفاوت منتقد واقعی و منتقد مصلحتی و سفارشی را خوب می شناسند و اگر چه از ایجاد فضای نقد در صدا و سیما استقبال می کنند و به آنان که به جرگه منتقدان نظام پیوسته اند و دیگر هیچ ظلمی را مقدس نمی پندارند خوشامد می گویند اما بی شک تا مادامی که درهای زندان به روی منتقدان واقعی باز است به درهای باز ساختمان جام جم به روی منتقدان مصلحتی نظام، با لبخندی هوشمندانه نگاه می کنند.
وقتی نقد محسن صفایی فراهانی به سیاست های دولت در یک برنامه ورزشی، تا مدت ها مدیران آن برنامه را (به گفته خودشان) تحت فشار قرار می دهد، وقتی مجری یک برنامه، آنگاه که سردار رادان را برای طرح ضربتی امنیت اجتماعی به انتقاد گرفته، تا مدت ها بازخواست میشود و به حاشیه می رود، وقتی برنامه زنده استادیوم ورزشی سنگاپور دستکاری می شود تا صدای سبزها و "یا حسین میرحسین" تماشاگران فوتبال به گوش مخاطبانش نرسد، چنین صدا و سیمایی، بی شک با برنامه دقیق تری، بینندگان تلویزیون را پای سخنان مطهری نماینده تهران و دیگر منتقدانی که به زودی قرار است به تلویزیون دعوت شوند فرا می خواند.
اگر چه این یک گام مثبت است، اما نقدی از نظام به دل نمی نشیند مگر آنکه منتقدان واقعی نظام را شبانه روز به زندان روانه نکنند. نقادان نوظهور که در صفحه تلوزیون آقای ضرغامی شال و کلاه نو به رخ می کشند، باید بدانند که کودکان بسیاری در همین سرزمین به جرم داشتن پدران و مادران منتقد، ماههاست که از دیدار و لمس دستها و بوسیدن چشم های آنها محروم مانده اند و چشم انها هرگز به دیدن عزیزان شان در قاب تلویزیون های خانه شان روشن نمی شود مگر آنکه به اعتراف تن دهند.
شگفتا که اخیرا منتقدان را با وثیقه های سنگین و تهدیدهای پنهان از زندان آزاد می کنند و در یک زمان مشترک، یکی از زندانیان آزاد شده در وبلاگ خودش مجبور است در مدح و ثنای نظام بنویسد و یکی دیگر از منتقدان شناسنامه دار در برنامه بیست و سی صدا و سیما به ستایش نظام بر می آید و دیگری وادار می شود در مراسم سخنرانی در دانشگاه چند کلامی هم در وصف نظام نطق کند.
نظامی که بر تن منتقدان اش، لباس اعتراف می پوشاند و از آنان معترفان ساختگی تحویل جامعه می دهد تنها چند ماه بعد وادار می شود تا بر تن هواداران اش لباس انتقاد بپوشاند و از آنان نیز منتقدان ساختگی تحویل جامعه دهد؛ ولی غافل است که برای ثبات بیشتر باید صبوری بیشتر به خرج دهد و منتقدان و هواداران را رخصت دهد تا هرکدام در لباس و جایگاه خودشان، یکی به نقد و دیگری به هواداری بر آید.
جنبش راه سبز - تفاوت معترض و محارب در فقه
محمد نصر اصفهانی
1ـ از نظر قرآن کریم و فقه سیاسی اسلام، دو چیز روشن و مشخص است:
الف) محاربه و جنگ با حاکمیت عادل حرام است. إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ... (سوره مائدة، آيه33)؛ «سزاى كسانى كه با (دوستداران) خدا و پيامبر او مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند...»
ب) نهی حاکمان از منکر واجب است. وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (سوره آل عمران، آيه 104)؛ «بايد از ميان شما، گروهى؛ مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.» اما پرسش بسیار تعیین کننده این است که مرز بین نهی از منکر و محاربه چیست؟ نامشخص بودن این مرز در طول تاریخ باعث به وجود آمدن مشکلات، شبهات و سوء استفاده بسیاری از این دو حکم شده است.
2ـ هنگامیکه «ابی عبد الله الحسین» (ع) در سال 60 هجری امر به معروف و نهی از منکر کرد؛ یزید، ابن زیاد و فقهای وابسته به آنان او را متهم به محاربه با حکومت اسلامی کردند و او و خانواده اش را به جرم خروج و محاربه علیه حکومت اسلامی به بدترین وجه به شهادت رسانیدند. بقیه اهل بیت (ع) نیز امر به معروف و نهی از منکر می کردند و اغلب آنان به همین اتهام توسط حاکمیت جور به شهادت رسیدند. «عبد الله بن مطیع» و مردم مدینه در سال 64 هجری علیه یزید قیام و نهی از منکر کردند. به همین دلیل نظامیان یزید در واقعه «حره» به شهر مدینه حمله کردند و هزاران نفر را به جرم محاربه با حکومت اسلامی به قتل رساندند، اموالشان را به غارت بردند و این شهر را سه روز برای نظامیان خود مباح کردند تا آنان هر چه می خواهند در مدینه انجام دهند و آنان هر تجاوز و جنایتی خواستند مرتکب شوند. «عبد الله بن زبیر» مدعی نهی از منکر بود؛ اما نظامیان یزید به ادعای مبارزه با محاربان، او و خانه خدا را در سال 64 هجری به آتش کشیدند. توابین به قصد نهی از منکر در سال 65 از کوفه بیرون آمدند؛ ولی توسط نظامیان مروان بن حکم به جرم محاربه با خدا قتل عام شدند. «زید بن علی (ع)» به عنوان امر به معروف و نهی از منکر با حاکمیت درگیر شد و «هشام بن عبد الملک» در سال 121 هجری او را به اتهام محاربه با خدا و رسول خدا به قتل رسانید. آنها برای عبرت دیگران، به مدت چهار سال، جسد برهنه «زید» را بر دار مجازات نگاه داشتند. «حسین بن علی» معروف به شهید فخ در مدینه علیه خلافت «موسای هادی» قیام کرد و در «فخ» ـ نزدیکی مکه ـ همراه با یارانش به جرم محاربه به قتل رسیدند و...
3ـ حوادث یاد شده باعث گشت تا تفاوت محارب و معترض یا آمر به معروف و ناهی از منکر همواره ذهن فقها را به خود مشغول کند. فقهای وابسته به حکومت و محافظه کار، همواره بر این امر تاکید داشته اند که برای حفظ نظام و جلوگیری از هرج و مرج، نباید با حکومت ها ولو حکومت جائر درگیر شد و هر نوع مبارزه با حاکمیت را به معنای محاربه با خدا و رسول خدا (ص) تلقی می کردند و انجام دهنده آن را مفسد فی الارض می دانستند و فتوا به از میان برداشتن او می دادند. فقهای مرتبط با «احمد حنبل» اولاً حاضر به پذیرش نقد حاکمیت نبودند و ثانیاً با تمسک بر روایاتی، نهی حکومت از منکر را بر نمی تافتند. آنان با تمسک به برخی روایات فتوا می دادند که اگر سلطان با تو همچون یک برده هم رفتار کرد، باید او را ارباب خویش قلمداد کنی. (عقد الفرید، ج1، ص18). برخی از این این احادیث به قرار زیر است: تسمع و تطیع الامیر و ان ضرب ظهرک و اخذ مالک؛ «از فرمانروایان خویش شنوایی داشته باشید و آنان را اطاعت کنید اگر چه پشت شما را با تازیانه بزنند و اموالت را بگیرند.» (صحیح مسلم، ج3، ص1476) لا تسبوا الولاة فانهم ان احسنوا کان لهم الاجر و علیکم الشکر، و ان اساؤوا فعلیهم الوزر و علیکم الصبر. «به حاکمان خود بد نگویید که اگر خوبی کردند برای آنان پاداش و برای شما ثواب شکر است و اگر بد کردند، بدی آن به خودشان بر می گردد و بر شما صواب صبر ثبت می شود.» (ابو یوسف کتاب خراج ص10) الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا کان او فاجرا، و الصلاة واجبة علیکم خلف کل مسلم برا کان او فاجرا و ان عمل الکبائر. (سنن ابی داود، ج2، ص17) «بر شما جهاد همراه هر امیری، چه نیک و چه گناه کار، واجب است، نماز پشت سر هر مسلمانی، نیک یا فاسد ولو مرتکب گناه کبیره، واجب است.»
4ـ از سوی دیگر اصحاب «ابو حنیفه» و دیگر عقل گرایان که وابستگی کم تری به حکومت ها داشتند، فتوا می دادند که امر به معروف و نهی از منکر، ابتدا با زبان و اگر نصیحت نتیجه نداد با شمشیر واجب است. آنها به این روایت پیامبر (ص) تمسک می جستند که: افضل الشهداء حمزه و رجل قام الی امام جائر فامره بالمعروف و نهاه عن المنکر فقتل. (احکام القران، جصاص، ج1، ص81) « برترین از شهدا حمزه و مردی است که در مقابل رهبری جور امر به معروف و نهی از منکر کند و به قتل برسد.». مشهور است که «ابو حنیفه» به «زید بن علی (ع)» کمک مالی نیز می کرده است. «ماوردی» ظلم و فسق را موجب تغییر و عزل امام دانسته و باز گشت او را به قدرت تنها منوط به بیعت مجدد مردم با او دانسته است. (احکام السلطانیه، ص17) «ابن حزم اندلسی» معتقد بود اگر حاکم مرتکب ظلم و فسقی شد باید او را حد زد، اگر نپذیرفت واجب است وی را از مسند حکومتی خلع نمود. (الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج4، ص175) «ابن ابی الحدید» نیز نظر معتزله را اینگونه اعلام می کند که از نظر آنان خروج بر پیشوایان جور واجب است. (شرح نهج البلاغه ج5 ، ص78)
5ـ نظر به اینکه شیعه در تاریخ خود تجربه حاکمیت نداشته، به بحث در مورد این موضوع کمتر پرداخته است؛ ولی بنا بر نظر مشهور که مبتنی بر آیه وجوب قیام به قسط، آیات امر به معروف و نهی از منکر و سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است، با نظریه وجوب اعتراض موافقت یافت و بر اساس همین ادله، تفکر شیعی مردم ایران را به انقلاب اسلامی علیه حاکمیت شاهنشاهی پهلوی ترغیب کرد. از نظر این اندیشه، امر به معروف و نهی از منکر در مرحله اول برای نقد حاکمیت وضع شده است و بنا بر این بر مردم نقد حاکمیت و اعتراض واجب است. آنان باید در صورت ظلم و کج روی حاکمیت، آن را نصیحت کنند و او را امر به معروف و نهی از منکر نمایند. معیار نقد و اعتراض یا امر به معروف و نهی از منکر باید حول محور اجرای قسط، عدل و انصاف از سوی حاکمیت باشد. حاکمیت هم به عنوان وظیفه شرعی موظف است زمینه های آزاد امر به معروف و نهی از منکر مردم را فراهم سازد. امر به معروف و نهی از منکر در جهان امروز از طریق مطبوعات، رسانه های آزاد، تشکیل احزاب، اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات آرام تحقق می یابد. جلوگیری از اعتراض مسالمت آمیز آزاد بر اساس احکام امر به معروف و نهی از منکر حرام است.
6ـ پس بنا بر آنچه ذکر شد از نظر فقه سیاسی اسلام، «اعتراض» و «امر به معروف و نهی از منکر» نه تنها مصداق محاربه با خدا و رسول (ص) نیست؛ بلکه عین اجرای فرمان خدا و رسول (ص) است و منع قهرآمیز آن، نوعی محاربه با خدا و رسول (ص) تلقی می شود. پس «محاربه» در صورتی مصداق پیدا می کند که اعتراض ناعادلانه و ظالمانه و به عبارتی دیگر «امر به منکر و نهی از معروف» به قصد بر اندازی حکومت عدل و قهرآمیز و «مسلحانه» باشد. البته موضوع به سادگی قابل حل و فصل نیست. چون در طول تاریخ معترضان، غالباً حاکمیت را «جائر» و حکومت ها مخالفان حاکمیت خود را «محارب» معرفی می کرده اند. در این صورت خداوند در قرآن کریم عقلای قوم و هیئت عادل حل اختلافِ مرضی الطرفین را به عنوان راهکار رفع این اتهامات پیشنهاد می کند که هر دو طرف باید به حکم آن گردن نهند: إِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (سوره حجرات، آيه9)؛ «اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درگیر شوند، ميان آن دو را اصلاح کنید، و اگر باز يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن طايفه اى كه تعدّى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى دارد.» چنانچه ملاحظه میشود ملاک داوری عقلای قوم نیز عدل و قسط است نه ادعاهای طرفین.