همسر محمد نوری زاد در نامه ای سرگشاده که بهانه دیدار با دادستان کل کشور آن را منتشر کرده است نسبت به برخوردهای صورت گرفته با همسرش ابراز نارضایتی نموده و از خداوند خواسته است که به سیاسیون و سیاست مداران سینه ای فراخ برای شنیدن و تحمل سخن مخالفان خود عنایت کند.
به گزارش ندای سبز آزادی متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
بیش از یک ماه از بازداشت همسرم، محمد نوری زاد، می گذرد؛ بی آنکه هیچگونه اطلاعی از وضعیت ایشان داشته باشیم. در ملاقاتی که در تاریخ 23/10/88 با دادستان کل کشور صورت گرفت، ایشان جرم همسرم را "بسیار بسیار سنگین" اعلام کردند و نهایتاً درمقابل درخواست تماس، ملاقات و پیگیری پرونده فرمودند: "تا زمانیکه افکار ایشان مهار نشود، به هیچ یک از این خواسته ها پاسخ داده نخواهد شد."
البته با درنظرگرفتن آنچه که در چند ماه اخیر بر مردم بیگناه و آگاه کشورمان گذشت و انبوه جمعیتی که هنوز بعد از گذشت هفت ماه، روبروی ساختمان دادگاه انقلاب اسلامی، با نگاهی نگران و مستاصل، چشم انتظار عزیزانشان هستند و از همه دردناکتر سکوتی است که بر فضا حاکم است و یا در قالب وارونه انگاری وقایع خود را نشان می دهد، مشاهده ی چنین برخوردی نیز چندان دور از انتظار نبود.
اگر "مهار افکار افراد" در قوانین اسلامی، مدنی و یا انسانی ما، حقیقتاً از جایگاه قابل اعتنایی برخوردار است، و اگر امروز به جایی رسیده ایم که باید شمشیرها را علیه "اندیشه"ی افراد بالا ببریم، باکی نیست. چه؛ او خودش سال ها پیش در مناجات روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان،* خطاب به ابوذر می نویسد: "...هان ای ابوذر خوب، تو مگر چه گفتی و چه کردی که تو را به این ورطه ی بلا تبعید کرده اند؟ تو نه از اشراف بودی، نه سپاه داشتی و نه زور؛ تو اساساً جز زبانت که سرخ و صریح بود و از ایمانت گرما می گرفت، هیچ نداشتی. تو ای ابوذر خوب، نه وامدار کسی بودی و نه انتظار داشتی مردمان به خاطر سالها مجاهدت و یاوری پیامبر خدا، مطیع و دست به سینه ی تو باشند. نه بابت سالها خون دل خوردن و شمشیر زدن و پاک بودن و گرسنگی کشیدن از کسی طلبکار بودی و نه ایمانت را از سر راه آورده بودی که اجازه بدهی نوکیسه ها و ازراه رسیده ها و سراسیمگان، هرکس که می خواهند باشند، به اسم اینکه حالا منصبی یافته اند و موقعیتی به دست آورده اند، پوست از تن دین خدا بکنند و هیچ از او به جا نگذارند..."
و عجیب که امروز، خود، گویی مصداق ابوذر زمان شده است. و چه حقیقت دردناکی که جزای بر زبان آوردن کلمه ی حق، آن هم در محترمانه ترین و دلسوزانه ترین وجه ممکن، این چنین تلخ و غیرمنصفانه است.
باری؛ در پایان این نامه، باز از کلمات همسرم کمک می گیرم که در جایی دیگر از مناجات هایش، خدا را اینطور می خواند: "خدایا، به سیاسیون و سیاست مداران ما، سینه ای فراخ برای شنیدن و تحمل سخن مخالفان خود عنایت فرما. یعنی همان خصلتی که قرن های قرن، پیامبران و امامان ما، جانانه، و نه در شعار، به انجام آن همت می کرده اند. خدایا سیاسیون ما را آنچنان هوشمندی عنایت فرما که نگاهشان در کوچه پس کوچه های هم طریقان و حاجت های صنفی شان متوقف و محدود نشود. و آنچنان صداقتی نصیبشان کن که اگر خطا کرده اند و می کنند و یا در انجام کاری توانایی ندارند، مرد و مردانه از مردم پوزش بخواهند و مسئولیت خطاهای خود را بپذیرند..."
آمین. یا رب العالمین.
فاطمه ملکی- اول بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت
*"یک، دو، سه: روزه"- محمد نوری زاد- موسسه فرهنگی هنری پویا نقش- تهران1386
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.