این نوشته حاوی اندکی نصیحت و روضه است. پیشاپیش معذرت میخواهم، اما هر کار کردم به زبان دیگری نتوانستم بنویسم.
وقتی اعتراف ابطحی و عطریافر از تلویزیون پخش شد، نوشتم که ناراحتی زیاد را میفهمم، اما نامیدی و یا ناباوری را نه. امروز هم همین حال را دارم.
اتفاقی که افتاده، فاجعه است (چون همهتان شرح ماجرا را میدانید، در پاورقی میآورمش). خلاصهاش اینکه: مفتتر از این میشد مرد؟ و بیدلیلتر و ناعادلانهتر از این میشد کشت؟
اما من واکنشهای از سر ناباوری را نمیفهمم. حرف من این است که عدهای دارند با نظامی مبارزه میکنند. من فکر میکنم باید طرف را شناخت تا بشود بهتر با او مبارزه کرد. این نظام که امروز از زیر بته در نیامده. ۳۰ سال است دارد حکومت میکند. فاجعهای که ۵شنبه صبح اتفاق افتاد، در مقیاس اتفاقهایی که این سالها افتاده اصلاً مورد ویژهای نبود. نمیگویم ناراحت نشویم یا عزاداری نکنیم یا ده بار از خون جوانان وطن و عموزنجیرباف گوش نکنیم یا محکوم نکنیم. میگویم شوکه نشویم. افسرده نشویم. دلسرد و ناامید و کرخت نشویم.
واقعیت تلخ این است که خیلیها در این ماهها میگفتند که اصلاً بعید نیست که چند نفر را اعدام کنند. البته باز هم بیشتر پیشبینیها این بود که این قربانیها قاعدتاً قربانیهایی خواهند بود که در واقع ربطی به جنبش سبز ندارند، اما به این اسم اعدام میشوند.
قصدشان هم که از این کار مشخص است. وقتی آدمِ این قدر بیربط به ماجرا و کسی را که اینقدر جرمش و حکم عادلانهاش از اعدام دور است، اعدام میکنی، یعنی میخواهی طرفت را بترسانی. میخواهی شوکهاش کنی که مدتی کرخت شود و کاری نکند. بنشیند توی خانه و غصه بخورد. اصلاً چند روز قید همه چیز را بزند. ناامید شود.
تاریخ آن دادگاه نمایشی را یادتان هست؟ درست دو سه روز قبل مراسم تنفیذ (و بعدش تحلیف) بود. یعنی میخواستند آن دو روز شهر شلوغ نشود، یک شوک وارد کردند و تا حدودی هم موفق شدند.
خیلیهای ما قبل از این انتخابات به سیاست بیعلاقه بودیم. این آدمهایی را که الان هر روز خبرهایشان را میبلعیم و دانه دانه موضعگیریهایشان را در این هشت ماه حفظیم، تا یک سال پیش دست بالا برای ما یک اسم بودند. چه از سپاه خیر و از چه سپاه شر. این نظام و نهادهایش هم برایمان کمابیش این حال را دارند. دقت نمیکنیم که وقتی احمد جنتی در نمازجمعه میگوید باید یک سری قاضی مدل ۵۷ بیاوریم، دقیقاً یعنی چه، یا اگر هم دقت میکنیم انگار در دیدمان نسبت به ماجرا وارد نمیشود. همینطور حجم خاطرهها درباره اعدامهای سال ۶۷ و کلاً دهه شصت. درباره بلایی که سال ۶۸ سر منتظری آمد، درباره قتلهای زنجیرهای. بالاخره این نظام در این سی سال این کارها را کرده و تازه به گفته خودشان هیچ وقت اینقدر در خطر نبوده. چرا ما فکر میکنیم دیگر نخواهد کرد؟
رهبران جنبش و همینطور فعالان و تحلیلگران همدل با جنبش مدام میگویند که راه طولانی است و هزینههایی هم دارد. ظاهراً همهمان هم این حرفها را قبول داریم و تایید میکنیم. اما بعضی وقتها عکسالعملهایمان با این آگاهی که داریم، نمیخواند. و به نظر من مشخصترینش نحوه مواجههمان با سرکوب خشن است.
من فکر میکنم یکی از محتملترین سناریوها بیشتر شدن مداوم سرکوب است تا زمانی که یا جنبش از نفس بیفتد (که من فکر میکنم نمیافتد) یا نیروی سرکوب بیانگیزه شود. در هر صورت در آینده نزدیک محتملترین اتفاق گستردهتر شدن سرکوب است. کسی که این تحلیل را قبول دارد و این سناریو را یکی از سناریوهای محتمل میداند قاعدتاً نباید در مواجهه با سرکوب شوکه یا ناامید شود.
پاورقی: دو جوان را به دلیل آنکه در خانهشان مینشستهاند و نقشه براندازی میکشیدهاند و یک سایت هم داشتهاند که توش به نظام فحش میدادهاند گرفتهاند. آن هم دو ماه قبل انتخابات. بعد از مدتی (اینجا جمله اشتباهی درباره ربط این دو نفر به انفجار کانون ره پوبان وصال در شیراز نوشته شده بود که با تذکر یکی از دوستان حذفش کردم) انتخابات شده و کلی آدم را گرفتهاند و خواستهاند بیاورند در دادگاه جلوی دوربین. کسی از چهرههای شناخته شده یا حتی کسی از معترضان واقعی را نتوانستهاند آنقدر بشکنند که بیاید جلوی دوربین و بگوید از خارج مستقیماً پول و دستور میگرفته که برود در خیابان و شیشه بشکند و بانک آتش بزند و آدم بکشد. این دو تا را گیر آوردهاند. در مورد یکیشان (به گفته نسرین ستوده وکیلش) خواهر باردارش را هم بازداشت کردهاند و آوردهاند گذاشتهاند جلوش که اعتراف کن تا در پرونده اصلیات تخفیف قائل شویم. او هم نهایتاً بعد از فشارهای زیاد رضایت میدهد. آن یکی هم بعد از فشار زیاد و با همین وعده رضایت میدهد که نقش را بازی کند. بقیهاش را هم که همه دیدیم. نمایش در دادگاه و حکم اعدام و تایید حکم در دادگاه تجدیدنظر و اجرای مخفیانه حکم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.