آفتاب: متن زیر از وبلاگ خرد منتقد، اخذ و به خوانندگان تقدیم میگردد. موضوعی که این متن بدان به خوبی اشاره کرده و تلاش نموده است تا آن را به شکلی منسجم به خواننده عرضه کند، وجوه مختلف کشمکشهای سیاسی و شرایط شکل گیری انواع آن و پیامدهای ناشی از آنهاست. آفتاب تلاش میکند از این پس، نوشتههایی از این دست که به پیشرفت فرهنگ سیاسی جامعه کمک میکند را فارغ از نسبت نویسندگان به جریانات فکری و یا سیاسی، به خوانندگان محترم عرضه نماید. در ادامه متن منتشر شده در وبلاگ خرد منتقد را با هم میخوانیم:
تاریخ، بزرگ ترین معلم به ما یادآوری می کند که آدمیان، از انواع شیوهها و تمهیدات بهره گرفتهاند تا زندگی خود را سامان دهند. مشکلات و رنجهای روزمرهشان را با همکاری و مساعدت کاهش دهند. درس مهم تاریخ این است که: زندگی اجتماعی پیچیده به اصناف مناسبات و روابطی است که هریک از آدمیان در خلق آن ها دخالت دارند. به واقع هر یک از ما در فراگرد اجتماعی هم خالق و هم مخلوق این مناسبات و شبکه های ارتباطات هستیم. زیمل (جامعه شناس) معتقد است که جامعه، بافت پیچیده ای از روابط گوناگون افرادی است که در کنش متقابل با یکدیگرند. از دید زیمل، اجتماع همواره با هماهنگی و کشمکش، جذب و دفع، عشق و نفرت همراه است. مناسبات در هم تنیده را می توان همه روزه در بازار مبادلات و ارتباطات اجتماعی و حتی روابط میان فردی مشاهده کرد و آنها را ذیل مقولات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، میان فردی و... صورت بندی نمود. هر یک از اشکال رابطه ها – حتی رابطه ی خصومت آمیز و ستیزه جویانه - باعث می شود که افراد به شبکه ی اجتماعی و روابط متقابل با افراد دیگر پیوند داده شوند. در لایه ی زیرین و پنهان صور آشکار روابط اجتماعی نوعی ستیز، رقابت و کشمکش نهفته است. ستیز و کشمکش، بن مایه ی روابط متقاطع میان اعضای جامعه است. از این رو جامعه را بدون تضادها نمی توان تصور کرد. ستیز و کشمکش از صحنه ی جامعه حذف نمی شود، اما می توان این ستیزها و پیکارها را در قالب های عقلانی و اخلاقی و چهارچوب های متعارف، سامان دهی کرد. در نتیجه ی این گونه بسامان کردن امور و در پروسه ی برخورد منافع است که نظم اجتماعی
سیاست ورزی یکی از مظاهر و مصادیق تعامل و کنش متقابل انسان ها با یکدیگر است. سیاست ورزی کنش پر نزاعی است که در ساحت جامعه رخ می دهد و در متن و ذات خود به سمت کشاکش تمایل دارد. آدمی در طول تاریخ با ابداع و خلق شیوه ها و مدل های متعدد سعی نموده است این تنش ها و کشمکش ها را مهار و مدیریت نماید. خلق اشکال مختلف حکومت ها و شیوه های حکمرانی، به منظور سامان دهی به این امر بوده است اما هر یک از این اشکال کسب قدرت، دارای نقاط قوت و ضعفی بوده است. آدمی با تمرین و ممارست و تجربه های بسی دردناک به پالایش انواع شیوه های حکمرانی پرداخته است تا بلکه به مدل بهتری دست یابد و مدلی برگزیند که رنج ها را کاهش دهد و زندگی مردم را آسان نماید. قرن ها و قرن ها تجربه ، در نهایت به "دموکراسی" رسیده است. دموکراسی نتیجه ی تجربه های سخت و عذاب آور بشری است که در طول تاریخ پشت سر نهاده است. دموکراسی، شیوه یی است که نسبت به سایر وجوه حکمرانی برتری دارد و از ضعف های کمتری رنج می برد. در حالی که نظام های مبتنی بر تمامیت خواهی، سراسر بر روش های مسئله آفرین و رنج زا استوار است. سر جمع می توان داوری کرد که در نظام های دموکراتیک، آدمی زندگی آسوده تری پیش رو دارد. حقوق و منزلتش کمتر مورد دستبرد حاکمان قرار می گیرد. در این نظام ها است که تکثر و تعدد به رسمیت شناخته می شود و عقلانیت کارآمد بر روابط و مناسبات میان شهروندان حاکم است. دموکراسی، چیزی جز مدیریت اخلاقی و عقلانی کشمکش ها و پی ریزی سیستمی توانا برای حل مسایل، با هزینه ی کمتر نیست. نقطه مقابل نظام های دموکراتیک، نظام تمامیت خواه و استبدادی است. در این دسته از
روش استبدادی و روش دموکراتیک، دو سنخ مهم تاریخی و تجربه ی انسانی برای حل نزاع ها و تضادهایی بوده است که در طول تاریخ دیده می شود. استبداد بر حذف رقیب و نادیده گرفتن دیگران استوار است. اما بنیاد دموکراسی در توزیع قدرت میان بلوک های مختلف و به رسمیت شناختن تکثر و تفاوت ها است. در این قسمت، با کمک گرفتن از دو مفهوم و دو مدل، به شرح و بسط دو روش مورد بحث اهتمام می شود.
مدل اول : بازی سرجمع صفر یا بازی سر جمع ناصفر
هر بازی دست کم دو طرف و یا دو بازیگر دارد. در بازی سیاست هم کنشگران، برای رسیدن به اهداف خود در دو سو قرار می گیرند. عرصه ی سیاست را می توان به میدان مسابقه یی شبیه دانست که بازیگران سیاسی در آن میدان مسابقه ، سرگرم رقابت با یکدیگر هستند. با این حساب دو نوع مسابقه در می گیرد. مسابقه ی اول را "مسابقه ی سرجمع صفر" و دوم را "مسابقه ی سرجمع نا صفر" نام گذاشته اند. "مسابقه ی سرجمع صفر، به مسابقه یی می گوییم که در آن ، برد این بازیگر درست برابر است با باخت بازیگر دیگر. که در این صورت سرجمع، برد دو طرف برابر صفر خواهد بود. مسابقه ی سرجمع ناصفر، مسابقه یی است که مجموع برد و باخت ها، صفر نباشد و مثبت یا منفی باشد." نکته ی مهم در این دو گونه مسابقه در این است که در مسابقه ی سر جمع صفر، زمینه ی همکاری میان بازیگران فراهم نیست ، اما در مسابقه ی سرجمع ناصفر، زمینه های همکاری در برابر کنشگران باز است.
مدل دوم : لیگ برتر یا جام حذفی
لیگ برتر به گونه یی از مسابقات گفته می شود که در آن ، چند تیم شرکت می کند و هر تیم با تمامی تیم های دیگر مسابقه می دهد. در نهایت با احتساب همه ی امتیازاتی که در مسابقات مختلف به دست آمده است، تیم ها از بیشترین به کمترین امتیاز مرتب می شوند. به این صورت تیم های برتر معلوم می گردد. نکته ی مهم در این نوع مسابقه این است که هیچ تیمی از میدان مسابقه حذف نمی شود و صرفا در جدول امتیازات به پایین جدول هدایت می گردد. اما در جام حذفی، تیم های شرکت کننده در مسابقه، به تدریج از دور مسابقه حذف می شوند و در نهایت از میدان بازی بیرون می روند. در جام حذفی، هر تیمی تلاش می کند رقیب را از صحنه خارج کند و با حذف رقیب ، به بالای جدول صعود نماید.
ارزیابی بازی قدرت و سیاست در ایران
اکنون می توان دو گونه بازی سیاست در ایران را از یکدیگر تفکیک کرد. میدان سیاست و قدرت در ایران به کدام یک از دو مدل پیش گفته نزدیک تر است؟ بازی سرجمع صفر و یا جام حذفی که به حذف رقیب از میدان سیاست منجر می شود. و یا ، بازی سرجمع نا صفر و یا لیگ برتر سیاست ؟
تاریخ نشان می دهد که بازی سیاست در ایران، کم و بیش به جام حذفی و یا بازی سرجمع صفر نزدیک تر بوده است. حاکمان و اربابان قدرت، رقیبان خود را هیچ گاه به رسمیت نشناخته اند و هر یک از آنان را به انواع برچسب ها از میدان بیرون رانده اند. تعامل با رقیب و سیاست
یکی از نتایج تلخ بازی سرجمع صفر در میدان سیاست، بروز خشم و خشونت های سیاسی است. از یک سو دولت با ابزارهای پیچیده و با تکیه بر پلیس و زور عریان ، تلاش می کند رقیب را به سکوت وادار کند. آن را از صحنه ی سیاست بیرون نماید، رقیبی که باید همه چیز را واگذار کند. از سوی دیگر، مخالفین نیز مجبور به رویارویی سرسختانه می گردند. خشونت گرایی سیاسی ، سرکوب برای تسلط بر مخالفان، نتیجه ی نگرش حذفی صاحبان قدرت رسمی است. دولت ها در ایران، در مواجهه ی با منتقد و مخالف خود، خیلی زود بازی را به سمت جام حذفی کشانده اند. در کلام روزهای اخیر اربابان قدرت و حاکمان تکیه زده بر زور، ادبیات حذفی به صورت وسیع انعکاس یافته است. دستور به ارعاب ، سرکوب، انهدام و درگیری با مخالفین، جام خونین حذفی را پیش رو می نهد. آیا آنان به نتیجه ها و پیامدهای این گونه از عمل گرایی خشونت آمیز و حذفی، لحظه یی اندیشده اند؟
سیاست، بازار بده و بستان منافع و تقسیم قدرت مبتی بر رقابت است. به منزله ی لیگ برتر است که تیم های مختلف، طی مسابقات هدفمند و قانونی، سعی در کسب امتیاز می کنند و برای رساندن خود به صدر جدول امتیازات به رقابت جدی با دیگر تیم ها می پردازد. اما آن هنگام که سیاست به معنای عقلانیت گفتگویی
امنیتی کردن امر سیاست
شیوه ی مواجه شدن نظام سیاسی ایران با کشمکش ها ، نزاع ها و اتفاقات سیاسی ، دست کم دارای دو خطای بزرگ است. اولین خطای نظام سیاسی در این است که بازی لیگ برتر سیاسی را به جام حذفی تبدیل می کند. (همان گونه که در قسمت پیشین، شرح آن رفت)، سیاست، بازی سرجمع ناصفر است و در متن خود به تکثر و تنوع تمایل دارد، زیرا اساسا مسابقه یی در نمی گیرد مگر این که دو تیم با دو گرایش در میدان بازی حضور داشته باشند. به عبارت دیگر کنشگران سیاسی در میدان رقابت، نباید حذف شوند و نباید صحنه به گونه یی تنظیم شود که یک تیم بتواند با انباشت قدرت، طرف مقابل را از میدان بازی اخراج کنند و راه هر گونه تعامل و کنش مسالمت آمیز بر آنها بسته شود، زیرا حذف تیم مقابل به معنای پایان یافتن بازی سیاست است. سرنوشت احزاب ، مطبوعات، روشنفکران و نهادهای مدنی در ایران نشان می دهد که نظام سیاسی مستقر، همواره تمایل به حذف رقیب و بیرون راندن آنها از میدان سیاست دارد. البته برای چنین منظوری، از برچسب ها و اتهام های مختلف استفاده می کند. عناوینی چون دگر اندیش، سکولار، لیبرال، ملی گرا، ضدیت با نظام، تشویش اذهان عمومی و بسیاری از عناوین ریز و درشت، و در نهایت تقسیم بندی جامعه به خودی و غیر خودی، به کار گرفته شده است. صورت بندی های دوگانه گرا ( دوآلیستی) مانند خود ی– غیر خودی ، با دین – بی دین، انقلابی – ضد انقلابی، موافق نظام – مخالف نظام، و سایر تقسیم بندی ها و جبهه گیری های افراطی و برجسته کردن تضادهای آشتی ناپذیر، همه و همه به این منظور بوده است که حاکمان بتوانند میدان بازی را به حالت جام حذفی بیارایند و در نتیجه هر گروه و اندیشه یی را که نپسندیدند از میدان بیرون کنند. دومین اشتباه نظام سیاسی، امنیتی کردن امر سیاست، بوده است. این اشکال البته محصول بازی سرجمع صفر و یا برگزاری جام حذفی است. به این معنا که حاکمان مستقر با امنیتی کردن امر سیاست، استراتژی حذف گرایانه ی خویش را توجیه می نمایند. خطای اول را می توان خطای در استراتژی و خطای دوم را می توان خطای در روش نام نهاد.
در چند ماه اخیر هر دوی این اشتباه و اشکال را می توان به خوبی رویت کرد. اولا ، تلاش وافری شد تا رقیب از میدان سیاست حذف شود. تمامی دستگاه رسانه یی کشور در جهت انگ زدن و متهم کردن رقیب، لجن مال کردن، بدنام کردن و سانسور شدید آنها با حذف مطبوعات ، ممنوع شدن تجمعات و.... نشان می دهد که اراده ی معطوف به حذف رقیب، اراده یی محکم و حتمی بوده است. و ثانیا برای آن که بتوانند این اراده را عملی نمایند، کشمکش های سیاسی را به امر امنیتی تبدیل نمودند تا به زعم خود، راحت تر بتوانند با مسئله برخورد کنند. این در حالی بود که این بار برچسب امنیتی شدن سیاست چندان کارساز نشد و مقبول جامعه قرار نگرفت.
دلایلی وجود دارد که امر سیاست را به امر امنیت تبدیل می کنند، اما به نظر می رسد دو دلیل، سهم بزرگی را به خود اختصاص داده است. دلیل اول را باید در ناتوانی حاکمان برای بازیگری در عرصه ی سیاست، جستجو کرد. حاکمانی که فاقد آمادگی های لازم معرفتی و عملی در کنشگری و رقابت های سیاسی هستند و منطق سیاست ورزی مدرن را نیاموخته اند و نمی توانند مناسبات سیاست را فهم کنند، به ناچار بر تن سیاست، قبای زمخت امنیت می پوشانند . مهمترین عامل در تمایل یک نظام به امنیتی کردن امور سیاسی، ناتوانی
نظام سیاسی با امنیتی کردن امر سیاست، خود را در تنگناهای علاج ناپذیر گرفتار می کند. چهره یی خشن و تحمل نشدنی از خود به نمایش می گذارد. نخبگان سیاست از گردونه حذف شده و به حاشیه رانده می شوند. نتیجه ی زهرآگین امنیتی شدن امر سیاست را باید در برچیده شدن میز مذاکره، مصالحه، گفتگو و عقلانیت سیاسی، ملاحظه کرد. این بدترین محصولی است که رشد می کند و تلخ ترین میوه ی چنین خطایی است. وقتی پل های ارتباطی با منتقدین و دیگر کنشگران سیاسی خراب شد، وقتی میز مذاکره بر چیده شد و هنگامی که تعامل و عقلانیت گفتگویی به پایان رسید، نظام سیاسی چاره یی به جز برخورد خشن و سخت افزارانه با مسایل ندارد. بدیهی است که سیاستمداران حرفه یی و کنشگران این عرصه کنار زده می شوند و به جای آنان، نظامیان و افسران امنیتی ابتکار عمل را به دست می گیرند. وقتی میز مذاکره و مصالحه ی سیاسی از میان رفت، زبان اسلحه، باتوم و زندان گشوده می شود. این چنین می شود که نظام سیاسی در بن بست پیچیده و چند لایه گرفتار می شود. ابهام ، تیره گی، اضطراب و ادبیات تند تهدید، روان جامعه را در هم می کوبد. گره نزاع سیاسی را با دندان نظامیان باز کردن، لاجرم به خشونت و زندان منتهی می شود و مهم تر از آن این که راه های برون رفت از شرایط مصیبت بار را کور می کند. در این وضعیت است که همه از خود و از دیگران، با نگرانی می پرسند: چه خواهد شد؟ و هیچ کس نمی داند، زیرا منطق امنیت بر پنهانکاری و غفلت حریف استوار است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.