محمدجواد لاریجانی سیاستمدار، ریاضیدان، نظریهپرداز سیاسی و از مبدعان نظریه «امالقری» در اواخر دههی شصت است. وی يكی از پنج برادر آل لاريجان و مدير پژوهشگاه دانشهای بنیادی نيز هست. با وی دربارهی مبانی نظری سانديسيسم اصولگرا به گفتگو نشستيم.
جناب دكتر ممنون كه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد. لطفن دربارهی مبانی نظری سانديسيسم مستفيض بفرماييد.
ريشههای فكری مكتب سانديسيسم يك بُعد تاريخی دارد و يك بُعد جغرافيايی. در طول تاريخ همواره شيعيان را تشنه نگاهداشتهاند و ما را كه همواره تشنهی خدمت به محرومين و مستضعفين جهان بوديم (و نه شيفتهی قدرت) تا لب چشمه برده و تشنه برگرداندهاند. غافل از اين كه آب در «كوزه» و ما تشنه لبان گرد جهان میگشيم. ما در انقلاب 57، تمام دانستهها و تجربههای گذشتگان را در كوزه گذاشتيم و آبش را هم نوشيديم. با نگاه به همين كوزههای وطنی بود كه من راز تشنهكامی خود را در قالب نظريهی سانديسيسم تئوريزه كردم. كوزه نماد خست و امساك در آب دادن به تشنه است و همين مدل باعث گرايش ما به سانديس شد كه هم آب دارد و هم قند و هم خاطرهی از ياد رفتهی يك ميوه. سانديس دادن به تشنه باعث میشود كمی عطش و گرسنگی او برطرف شود اما همچنان نگاهش به دنبال كوزهدار اعظم باشد آن هم در جغرافيای ايران كه اصولن كشور كمآبیست. اين جاست كه در تاريخ و جغرافيای ايران، سانديس در هيات ابزار و نماد كنترل اجتماعی خيل گرسنگان و تشنگان ظاهر میشود. قطرهای آب بده و سيل تشنگان را همراه خود كن. توجه داشته باشيد كه ديگر مدلها مثلن «رانی» يا «كمپوت» باعث بالا رفتن سطح مطالبات اجتماعی مردم میشود. همين سانديس برای كشور ما خوب است.
آيا آقای احمدینژاد میتواند در عمل به سانديسيسم وفادار بماند؟
ايشان بهترين گزينه برای پياده كردن اصول سانديسيسم در كشور ماست. چه به لحاظ قد و قامت و چه به لحاظ محتوای انديشه ايشان بيشترين تناسب را با سانديس دارد. مثلن اگر اين نظريه در دوران آقای خاتمی میبود بايد به جای سانديس به يكي از اين آبميوههای خارجی اصل متوسل میشديم كه هم بستهبندی زيبايی داشته باشد و هم پرمايه و خوشمزه به نظر برسد. اما ذات آقای احمدینژاد اصولن با اين قرتیبازیها بيگانه است و ايشان عملن و نظرن در همان حد و اندازهی سانديس است تا جايی كه فرهنگستان ادب فارسی پيشنهاد كرده به جای «سانديسيسم اصولگرا» از «سانديسگرايی احمدینژادی» يا «سانديسگرايي افراطي» استفاده شود. مردم هميشه در صحنهی ما هم اين را فهميدهاند كه در همين سفر اخير ايشان به اهواز، در پاسخ به وانتهايی كه كيك و سانديس ميان مردم پرتاب میكردند شعار میدادند: «صل علی محمد / سيد سانديس آمد» و با وجودی كه میدانستند احمدینژاد سيد نيست ولی شال سبز «سيد سانديسی» را به گردن او آويختند.
ممنون كه به سوالهای ما پاسخ داديد
خواهش میكنم. سانديستون سرد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.