پروژه ی همسان سازی انقلاب با نظام جمهوری اسلامی که این روزها با شدت بیشتری دنبال می شود، همیشه بخشی از وقایع را پنهان کرده و طبقه ای را به حاشیه رانده است.
تداوم انقلاب
مرجان حسینی، روزنامه نیم نما
انقلاب ایران، از لحاظ اجتماعی و فرهنگی در شرایطی رخ داد که احتمال اندکی برای وقوع آن وجود داشت (رفاه نسبی طبقه متوسط، روابط حسنه کشور با اروپا و امریکا و ..). با گذشت سه دهه از وقوع انقلاب، ابعاد گوناگونی از اتفاقات پیرامون انقلاب در سطح رهبران آن همچنان ناشناخته مانده و در اختیار شخصیتهایی قرار دارد که در جریان وقوع انقلاب نقشی موثر ایفا کرده اند و این روزها، هر کدام خوانش متفاوتی از سهم خود و جریان وابسته به خود از این رویداد دارند. دسترسی به ناگفته های این بخش از تاریخ کشور و سایر رویدادهای ریز و درشت پس از آن که در زندگی نامه ها و خاطرات چهره های کلیدی انقلاب منعکس نشده، در گرو اتفاقات پیش بینی نشده ایست که در پشت پرده رخ می دهد و به ناگاه و با شکل گیری یک قائله در یک مقطع زمانی کوتاه، به سطح جامعه منتقل می شود (مانند ماجرای خروج فرزند یکی از شخصیتهای طراز اول، از کشور و تلاش برخی برای بازگرداندن وی).
انقلاب ایران بیش از آنکه یک اتفاق سیاسی باشد، یک پدیده ی فرهنگیست . حضور گروه های سیاسی و اقشار مختلف مردم، با خواسته ها و آرمانهای متفاوت در این رویداد سرنوشت ساز، ضرورت مطالعه و تحلیل همه جانبه ی آن را همواره مطرح ساخته است، اما آنچه در این رهگذر نادیده گرفته شده، مطالعه ی آن در یک ساختار پیوسته، با نقش آفرینی همه ی جریانهای سیاسی و مردمی ست.
تعامل گروه ها و تفکرات متفاوت در شکل گیری انقلاب ایران امری غیر قابل انکار است که انحصار آن به یک گروه خاص، پس از به نتیجه رسیدن، تحریف تاریخ و نادیده گرفتن سهم کسانیست که در این راه هزینه پرداخت کرده اند.
پروژه ی همسان سازی انقلاب با نظام جمهوری اسلامی که این روزها با شدت بیشتری دنبال می شود، همیشه بخشی از وقایع را پنهان کرده و طبقه ای را به حاشیه رانده و امروز این طبقه با ماهیتی معترض، پس از گذشت سه دهه دوباره اعلام وجود کرده است. مرور نام هایی که امروز با اتهامات مختلف در زندان به سر می برند ما را به لیست بلند بالایی از انقلابیونی میرساند که سابقه ی چند دهه مبارزه علیه رژیم پهلوی را در کارنامه ی خود دارند و هر یک، وابسته به احزابی هستند که نسبت به بسیاری از تشکل ها که امروزه از امتیازات متعدد دولتی برخوردارند، سابقه ی مبارزاتی بیشتری دارند. تداوم حضور معترضانه ی این افراد در صحنه ی سیاسی کشور معانی متعددی دارد که عدم تحقق اهداف بخشی از بدنه ی انقلاب در طول این سه دهه که از عمر آن گذشته، بخشی از آن است.
آنچه در رابطه با انقلاب همواره مطرح شده عدم افول و پایان آن است. انقلاب که یک پدیده ی فرهنگی و مستقل از نظام های سیاسی و اجتماعی ست، در صورت پیروزی به نظام تبدیل شده و در صورت شکست (و یا عدم تحقق کامل) به صورت یک نهضت یا تفکر باقی می ماند. تکرار این پدیده در یک سده نیز غیر ممکن به نظر می رسد، بنابراین بهتر است در رابطه با آن از تعابیر تداوم و تغییر مسیر استفاده کرد.
مطالعه ی انقلاب ایران در یک پیوستار تاریخی این مسئله را با شبهه مواجه می کند که آیا جریان انقلاب ایران قطع شده است؟ آیا حرکت اعتراضی ایرانیان در ادامه ی انقلاب سال 57 است و مطالبات ناتمام آن دوره را از طریق مبارزات مدنی مشابه با سی سال پیش (پخش بیانیه رهبران جنبش، دیوار نویسی، تظاهرات خیابانی و ...) پیگیری می نماید؟
شباهت های جنبش سبز و انقلاب 57 که در فاصله ی یک نسل اتفاق افتاده بیش از آن است که بتوان آنها را دو حرکت مجزا نامید. رهبران این دو جنبش نیز که با اندکی تغییر یکسانند، بنابراین آیا می توان انتظار داشت که به نتایج یکسانی منتهی شوند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.