۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

جنبش راه سبز - تفاوت معترض و محارب در فقه

محمد نصر اصفهانی


1ـ از نظر قرآن کریم و فقه سیاسی اسلام، دو چیز روشن و مشخص است:

الف) محاربه و جنگ با حاکمیت عادل حرام است. إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ... (سوره مائدة، آيه33)؛ «سزاى كسانى كه با (دوستداران‏) خدا و پيامبر او مى ‏جنگند و در زمين به فساد مى‏ كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند...»

ب) نهی حاکمان ‏از منکر واجب است. وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (سوره آل‌ عمران، آيه 104)؛ «بايد از ميان شما، گروهى‏؛ مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.» اما پرسش بسیار تعیین کننده این است که مرز بین نهی از منکر و محاربه چیست؟ نامشخص بودن این مرز ‏در طول تاریخ باعث به وجود آمدن مشکلات، شبهات و سوء استفاده بسیاری از این دو حکم ‏شده است.

2ـ هنگامیکه «ابی عبد الله الحسین» (ع) در سال 60 هجری امر به معروف و نهی از منکر کرد؛ یزید، ابن زیاد و فقهای وابسته به آنان او را متهم به محاربه با حکومت اسلامی ‏کردند و او و خانواده ‌اش را به جرم خروج و محاربه علیه حکومت اسلامی به بدترین وجه به شهادت رسانیدند. بقیه اهل بیت ‏‏(ع) نیز امر به معروف و نهی از منکر می ‌کردند و اغلب آنان به همین اتهام توسط حاکمیت جور به شهادت رسیدند. «عبد الله بن مطیع» و مردم مدینه ‏در سال 64 هجری علیه یزید قیام و نهی از منکر کردند. به همین دلیل نظامیان یزید در واقعه «حره» به شهر مدینه حمله کردند و هزاران نفر ‏را به جرم محاربه با حکومت اسلامی به قتل رساندند، اموالشان را به غارت بردند و این شهر را سه روز برای نظامیان خود مباح ‏کردند تا آنان هر چه می‌ خواهند در مدینه انجام دهند و آنان هر تجاوز و جنایتی خواستند مرتکب شوند. «عبد الله بن زبیر» مدعی نهی از منکر بود؛ اما ‏نظامیان یزید به ادعای مبارزه با محاربان، او و خانه خدا را در سال 64 هجری به آتش کشیدند. توابین به قصد نهی از منکر در سال 65 از کوفه بیرون آمدند؛ ولی توسط نظامیان ‏مروان بن حکم به جرم محاربه با خدا قتل عام شدند. «زید بن علی (ع)» به عنوان امر به معروف و نهی از منکر با حاکمیت درگیر شد و «هشام بن عبد ‏الملک» در سال 121 هجری او را به اتهام محاربه با خدا و رسول خدا به قتل رسانید. آنها برای عبرت دیگران، به مدت چهار سال، جسد برهنه «زید» را بر دار مجازات نگاه داشتند. ‏‏«حسین بن علی» معروف به شهید فخ در مدینه علیه خلافت «موسای هادی» قیام کرد و در «فخ» ـ نزدیکی مکه ـ همراه با یارانش به جرم ‏محاربه به قتل رسیدند و...

3ـ حوادث یاد شده باعث گشت تا تفاوت محارب و معترض یا آمر به معروف و ناهی از منکر همواره ذهن فقها را به خود مشغول کند. فقهای وابسته به ‏حکومت و محافظه کار، همواره بر این امر تاکید داشته ‌اند که برای حفظ نظام و جلوگیری از هرج و مرج، نباید با حکومت‌ ها ولو حکومت جائر درگیر ‏شد و هر نوع مبارزه با حاکمیت را به معنای محاربه با خدا و رسول خدا (ص) تلقی می‌ کردند و انجام دهنده آن را مفسد فی الارض می‌ دانستند و فتوا به از میان برداشتن او می‌ دادند. فقهای مرتبط با «احمد حنبل» اولاً حاضر به پذیرش نقد حاکمیت نبودند و ثانیاً با ‏تمسک بر روایاتی، نهی حکومت از منکر را بر نمی ‌تافتند. آنان با تمسک به برخی روایات فتوا می‌ دادند که ‏اگر سلطان با تو همچون یک برده هم رفتار کرد، باید او را ارباب خویش قلمداد کنی. (عقد الفرید، ج1، ص18). برخی از این ‏این احادیث به قرار زیر است: تسمع و تطیع الامیر و ان ضرب ظهرک و اخذ مالک؛ «از فرمانروایان خویش شنوایی داشته ‏باشید و آنان را اطاعت کنید اگر چه پشت شما را با تازیانه بزنند و اموالت را بگیرند.» (صحیح مسلم، ج3، ص1476) لا تسبوا ‏الولاة فانهم ان احسنوا کان لهم الاجر و علیکم الشکر، و ان اساؤوا فعلیهم الوزر و علیکم الصبر. «به حاکمان خود بد نگویید که اگر خوبی کردند برای آنان پاداش و برای شما ثواب شکر است و اگر بد کردند، بدی آن به خودشان بر می‌ گردد و بر شما صواب صبر ثبت می ‌شود.» (ابو یوسف کتاب خراج ‏ص10) الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا کان او فاجرا، و الصلاة واجبة علیکم خلف کل مسلم برا کان او فاجرا و ان عمل ‏الکبائر. (سنن ابی داود، ج2، ص17) «بر شما جهاد همراه هر امیری، چه نیک و چه گناه کار، واجب است، نماز پشت سر هر مسلمانی، نیک یا فاسد ولو مرتکب گناه کبیره، واجب است.»

4ـ از سوی دیگر اصحاب «ابو حنیفه» و دیگر عقل گرایان که وابستگی کم تری به حکومت‌ ها داشتند، فتوا می ‌دادند که امر به معروف و ‏نهی از منکر، ابتدا با زبان و اگر نصیحت نتیجه نداد با شمشیر واجب است. آنها به این روایت پیامبر (ص) تمسک می‌ جستند که: افضل الشهداء ‏حمزه و رجل قام الی امام جائر فامره بالمعروف و نهاه عن المنکر فقتل. (احکام القران، جصاص، ج1، ص81) « برترین از شهدا حمزه و مردی است که در مقابل رهبری جور امر به معروف و نهی از منکر کند و به قتل برسد.». مشهور است که «ابو ‏حنیفه» به «زید بن علی (ع)» کمک مالی نیز می‌ کرده است. «ماوردی» ظلم و فسق را موجب تغییر و عزل امام دانسته و باز گشت او را به قدرت تنها منوط به بیعت ‏مجدد مردم با او دانسته است. (احکام السلطانیه، ص17) «ابن حزم اندلسی» معتقد بود اگر حاکم مرتکب ظلم و فسقی شد ‏باید او را حد زد، اگر نپذیرفت واجب است وی را از مسند حکومتی خلع نمود. (الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج4، ‏ص175) «ابن ابی الحدید» نیز نظر معتزله را اینگونه اعلام می‌ کند که از نظر آنان خروج بر پیشوایان جور واجب است. (شرح نهج البلاغه ج5 ‏، ص78) ‏

5ـ نظر به اینکه شیعه در تاریخ خود تجربه حاکمیت نداشته، به بحث در مورد این موضوع کمتر پرداخته است؛ ولی بنا بر نظر مشهور که مبتنی بر آیه وجوب قیام به قسط، آیات امر به معروف و نهی از منکر و سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است، با نظریه وجوب اعتراض موافقت یافت و ‏بر اساس همین ادله، تفکر شیعی مردم ایران را به انقلاب اسلامی علیه حاکمیت شاهنشاهی پهلوی ترغیب کرد. از نظر این اندیشه، امر به معروف و نهی از منکر در مرحله اول ‏برای نقد حاکمیت وضع شده است و بنا بر این بر مردم نقد حاکمیت و اعتراض واجب است. آنان باید در صورت ظلم و کج روی حاکمیت، آن را نصیحت کنند و او ‏را امر به معروف و نهی از منکر نمایند. معیار نقد و اعتراض یا امر به معروف و نهی از منکر باید حول محور اجرای قسط، عدل و انصاف از سوی حاکمیت باشد. حاکمیت هم به عنوان ‏وظیفه شرعی موظف است زمینه‌ های آزاد امر به معروف و نهی از منکر مردم را فراهم سازد. امر به معروف و نهی از منکر در جهان امروز از طریق مطبوعات، رسانه ‌های آزاد، تشکیل احزاب، اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات آرام تحقق می‌ یابد. جلوگیری از اعتراض مسالمت آمیز آزاد بر اساس احکام امر به معروف و نهی از منکر حرام است.

6ـ پس بنا بر آنچه ذکر شد از نظر فقه سیاسی اسلام، «اعتراض» و «امر به ‏معروف و نهی از منکر» نه تنها مصداق محاربه با خدا و رسول (ص) نیست؛ بلکه عین اجرای فرمان خدا و رسول (ص) است و منع قهرآمیز آن، نوعی محاربه با خدا و رسول (ص) تلقی می‌ شود. پس «محاربه» در صورتی مصداق پیدا می ‌کند که اعتراض ناعادلانه و ظالمانه و به عبارتی دیگر «امر به منکر و نهی از معروف» به قصد بر اندازی حکومت عدل و قهرآمیز و «مسلحانه» باشد. البته موضوع به سادگی قابل حل و فصل نیست. چون در طول تاریخ معترضان، غالباً حاکمیت را «جائر» و حکومت‌ ها مخالفان حاکمیت خود را «محارب» معرفی می ‌کرده ‌اند. در این صورت خداوند در قرآن کریم عقلای قوم و هیئت عادل حل اختلافِ مرضی الطرفین را به عنوان راهکار رفع این اتهامات پیشنهاد می‌ کند که هر دو طرف باید به حکم آن گردن نهند: إِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (سوره حجرات، آيه9)؛ «اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درگیر شوند، ميان آن دو را اصلاح کنید، و اگر باز يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن طايفه‏ اى كه تعدّى مى ‏كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت‏، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى‏ دارد.» چنانچه ملاحظه می‌شود ملاک داوری عقلای قوم نیز عدل و قسط است نه ادعاهای طرفین.

جنبش راه سبز - تفاوت معترض و محارب در فقه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter