۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

احمد رأفت: چرایی عدم اعتماد غرب به جنبش سبز

احمد رأفت

چرایی عدم اعتماد غرب به جنبش سبز

بعد از گذشت شش ماه از جنبش مدنی مردم ایران که بعد از انتخابات خرداد ماه اتفاق افتاد غرب در این روزها هنوز با بیاعتمادی به آنچه جنبش سبز و بویژه رهبری سیاسی و معنوی آن به حساب میآید نگاه میکند. برای کشورهای غربی، رهبری این جنبش و یا حداقل مدعیان رهبری این حرکت، بدیل قابل قبولی برای حکومت کنونی نیستند. برخورد غرب و بویژه کشورهای اتحادیه اروپا با وقایع ایران در ۶ ماه اخیر را نمیتوان به آسانی و بدون مقدمه، مورد بررسی قرار داد. در ابتدا باید مشخص ساخت زمانی که صحبت از موج سبز یا جنبش سبز میشود منظور چیست؟ آیا زمانی که صحبت از جنبش میکنیم منظورمان حضور گسترده مردم در خیابانها است یا مدعیان رهبری سیاسی و معنوی این حرکتی که نام سبز بر آن گذارده شده، مد نظر است؟

اگر جنبش سبز را در آقایان میرحسین موسوی، محمد خاتمی و یا مهدی کروبی و برخی از وابستگان به این شخصیتها در برون مرزهای جمهوری اسلامی خلاصه کنیم، بدون شک این جنبش تاکنون نتوانسته، حمایتی در سطح بینالمللی کسب کند. در صورتیکه منظور از جنبش سبز، جبهه گسترده و فراگیر تظاهراتکنندگانی باشد که ما شاهد حضور آنها در خیابانها و بروی پشت بامها هستیم در آن زمان میتوان از موفقیت نسبی این حرکت در سطح اروپا برای جلب حمایت مردمی صحبت کرد.

رئیس جمهور باراک اوباما نیز با وجود اینکه براساس سیاست کلی کاخ سفید در ماههای گذشته، که استوار بر اصل مذاکره با دولت محمود احمدی نژاد، بدون هیچگونه پیش شرطی بوده است، هنگام دریافت جایزه نوبل صلح در اسلو خود را موظف دید از این جنبش تقدیر بعمل آورد و آنرا بحق بخواند. در اروپا نیز هر ۲۷ دولت عضو اتحادیه، چه به تنهایی و چه بطور مشترک، بارها سرکوب تظاهرات و دستگیری مخالفین را محکوم کردهاند. البته در بیانیههای بیشماری که در ۶ ماه اخیر علیه دولت محمود احمدی نژاد و در محکومیت سرکوب تظاهرات کنندگان در اروپا انتشار یافته است، در هیچکدام نشانهای از حمایت از مدعیان رهبری جنبش سبز دیده نمیشود. برخلاف آن، در بسیاری از تظاهراتی که در حمایت از جنبش سبز برگزار شد، سخنرانان و سیاستمداران غربی کسانی چون میرحسین موسوی را به باد انتقاد گرفتند و او را بعنوان بخشی از حکومت و جزء کسانیکه هم اکنون در راس قدرت قرار دارند، دانستند.

تلاشهای برخی از نزدیکان آقای موسوی در خارج از ایران برای جلب حمایت دولتها و شخصیتهای اروپائی و آمریکائی تاکنون بدون نتیجه مانده است. دلایل این ناکامی در جلب حمایت برای آقای موسوی و اعتماد سازی نسبت به رهبری سیاسی جنبش سبز فراوان است. گذشته میرحسین موسوی بعنوان نخست وزیر دوران جنگ، یکی از این عوامل است. در جریان کارزار انتخاباتی، تکیه بیش از حد میرحسین موسوی بر دوران نخست وزیریش بعنوان نمونهای مثبت در مقابل دوران چهارساله ریاست جمهوری، محمود احمدی نژاد بعنوان خاطراتی منفی، نه تنها مفید نبود بلکه خاطرات بسیار تلخ دوران نخست وزیریاش را در ذهن سیاستمداران غربی تازه کرد.

دوران نخست وزیری آقای موسوی در پروندههای دیپلماسی غرب و اروپا بعنوان دوران مثبتی به ثبت نرسیده است. یک دیپلمات بلند پایه فرانسوی در بروکسل میگفت؛ اگر قرار باشد ما بین دوران ۸ ساله نخست وزیری میرحسین موسوی و دوران ۴ساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، یکی را انتخاب کنیم، بدون شک در فهرست هواداران رئیس جمهور کنونی قرار میگیریم، زیرا چه از نظر نقض حقوق بشر و کشتار مخالفین و چه سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال غرب، چهار سال گذشته به مراتب بهتر از سالهای پس از انقلاب هستند. تحلیل این دیپلمات فرانسوی البته تغییر شرایط در ایران نسبت به دوران آقای خمینی و تفاوتهای آن با سالهای ولایت آقای خامنهای را در نظر نمیگیرد و تحولات فکری احتمالی میرحسین موسوی را نیز ناچیز به حساب میآورد. البته اولین اعلامیههای آقای موسوی پس از انتخابات نیز نه تنها به زدودن این ابهامات کمک نکرد، بلکه بر ابهامها افزود.

اصرار میرحسین موسوی بر عدم لزوم تغییر قانون اساسی، مخالفت ایشان با هرگونه شعاری که نظام را زیر سوال میبرد. سکوت در مورد پرونده هستهای و پرهیز از محکوم کردن سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه، از جمله دلایلی هستند که غرب را متقاعد ساخته که جنبش سبز نمیتواند بدیل مناسبی برای حکومت کنونی و دولت محمود احمدی نژاد باشد. سخنرانیهای برخی دیگر از مدعیان رهبری سیاسی جنبش سبز در خارج از ایران نیز به این بیاعتمادی کمک کردند.

یکی از این سخنرانیها که باعث شد غربیها متقاعد شوند که رهبری سیاسی جنبش سبز بدیل قابل قبول برای جانشینی حکومت کنونی نیست، توسط آقای مهاجرانی در نشست سالانه واشنگتن انستیتو(Washington Institute) ایراد شد. بنا بر مقاله واشنگتن پست که جکسون دیل آن را به رشته تحریر درآورده است، آقای مهاجرانی به چند مساله در سخنرانیاش اشاره کرد که برای غربیها کلیدی هستند: او گفت که در این رابطه غربیها انتظار نداشته باشند در صورتیکه سبزها در ایران قدرت را بدست گیرند تغییرات آنچنانی صورت گیرد. این مسائل کلیدی عبارتند از سیاست هستهای جمهوری اسلامی، سیاست خارجی ایران در منطقه و بویژه در رابطه با اسرائیل، و مسائلی چون دمکراسی و جدائی دین از سیاست. آقای مهاجرانی صریحا گفتند سیاست هستهای کنونی جمهوری اسلامی مورد تائید مدعیان رهبری جنبش سبز است و اینکه نه تنها جدائی دین از سیاست در دستور کار جنبش سبز قرار ندارد بلکه اصولا بحث دمکراسی در این مقطع زمانی مطرح نیست.

با چنین تعریفی از جنبش سبز توسط یکی از وزرای مهم دوران موسوم به اصلاحات، تصور عدم اطمینان غرب به جنبش سیز زیاد مشکل نیست. جامعه جهانی نمیتواند معیار قضاوت خود را شعارهای خیابانی تظاهرات کنندگان قراردهد ؛ هر چند که شاید مشخصا در مورد ایران، این شعارها بیش از سخنان مدعیان رهبری جنبش سبز گویای خواستهای مردم باشند.

در جلساتی که پشت درهای بسته با فعالین سیاسی و کنشگران ایرانی در اروپا به دعوت دولتها و یا احزاب سیاسی اروپائی برگزار میشوند، این بیاعتمادی به جنبش سبز بصورت عیان مطرح میشود. در غرب در مورد کارآمدی این جنبش و امکان موفقیت آن نیز کسی حاضر به سرمایه گذاری نیست، زیرا اعتقاد بر این است که اگر بحران کنونی ادامه پیدا کند، زمانیکه بار دیگر مدعیان رهبری این جنبش بر سر دو راهی قرار گیرند، انتخاب آنها چون در زمان اصلاحات، نجات نظام و قربانی ساختن خواستهای مردم خواهد بود.

در یکی از این جلسات یک دیپلمات عالیرتبه غربی که در کشورش مسئولیت پرونده ایران را بعهده دارد، بدون حاشیه رفتن، خطاب به برخی از هواداران جنبش سبز گفت: «تعویض محمود احمدی نژاد با فرد دیگری در چارچوب نظام کنونی و حتا تغییر نظام در راستای سیاستهای داخلی دیگر، مسالهای کاملا ایرانی است. ما خوشحال خواهیم شد در ایران حکومتی که از پشتیبانی مردم برخوردار باشد بر سر کار آید، ولی آنچه برای ما مهمتر است، سیاستها و نظرات این دولت و یا نظام جدید در رابطه با آن مسائلی است که برای ما مطرح هستند.» همین دیپلمات، این مسايل را در چند نکته خلاصه کرد: پرونده اتمی، رابطه ایران با سازمانهایی چون حماس و حزب الله، دخالتهای ایران در عراق، افغانستان و سرزمینهای فلسطینینشین، روند صلح در خاورمیانه و امنیت اسرائیل. مسايلی که جنبش سبز در خیابانها در مورد آنها به صراحت موضع گرفتهاند، ولی مدعیان رهبری این حرکت در مورد آنها سکوت کامل اختیار کردهاند و یا چون آقای مهاجرانی مواضعی اتخاذ کردهاند که هیچگونه تمایزی با مواضع دولت کنونی ندارد.

تا زمانی که رهبری سیاسی جنبش سبز و مدعیان سخنگویی این حرکت در داخل ایران در رابطه با این مسايل ابراز نظر صریح نکنند، شک و تردید در رابطه با محتوای سیاسی موجی که از ۲۲خرداد به حرکت در آمده است باقی خواهد ماند، و هرگز از سوی دولتهای غربی بعنوان بدیلی قابل قبول، مورد بررسی قرار نخواهد گرفت


کیهان لندن/کیهان آنلاین/ احمد رأفت: چرایی عدم اعتماد غرب به جنبش سبز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter