۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

چارچوبی استراتژيک برای تحلیل جنبش سبز

سيد هاشم هدايتي

مقدمه :در سال 1381 طی مقاله ای با عنوان " معرفی یک مدل برای تدوین استراتژی جنبش اصلاحات درایران" از رهبران و احزاب با نفوذ جریان اصلاحات درخواست شد اگر می خواهند در یک مقطع زنده به گور نشوند باید برای اصلاحات استراتژی تدوین کنند. اما متاسفانه هرگز برای این مقاله و ده ها مقاله وسخنرانی دیگر دلسوزان ، تره هم خشک نکردند. و سرانجام شد آنچه نباید می شد. به نظر می رسد اگر آینده نگری می شد ، نباید مسیر اصلاحات کج می شد. کما اینکه نباید مسیر سازندگی مورد بی مهری قرار می گرفت. در آن مقاله گفته شد" از همان روزهاي پس از دوم خرداد 76 كه ملت ايران در يك حركت خود جوش ملي با حضور و انتخاب ويژه، نقطه عطفي در مسير انقلاب اسلامي به سوي عدالت و مردم سالاري پديد آوردند، به تدريج در ادبيات سياسي ،اجتماعي و فرهنگي جامعه واژگان تازه اي پر رنگ تر از گذشته نمودارشد : مردم سالاري، مردم سالاري ديني، آزادي ،آزادي انديشه، مطبوعات آزاد به عنوان ركن چهارم دمكراسي، روشنفكري ، روشنفكري ديني و شايد مهمتر از همه اهتمام انديشمندان براي تعريف مدل دمكراسي ايراني برخاسته از عنوان تركيبي "جمهوري اسلامي "فضاي گفتگو و حتي مجادله را در جامعه تسخير نمود. "اصلاحات " نیز واژه ای بود که طيف نظريات متفاوتی پيرامون آن ارايه شد ، غالب افراد و گروه ها اصلاحات را به اراده ملت براي تغييرات تدريجي در اركان نظام و روش ها و ابزارهاي آن در چارچوب قانون اساسي ،تعريف كردند .

اصلاحات آميخته با يك پيام نرم ، ملايم، مهربان و مسالمت آميز بود. اگر معادل آن را رفرم بدانيم به نوعي در مقابل انقلاب قرار مي گيرد. و حامل اين پيام ملي خواهد بود كه ملت علاقه مند به اصلاحات در جهت تحقق آرمان هاي عدالت خواهانه و استقلال طلبانه و آزادي خواهانه انقلاب اسلامي است. جز اراده برخي كشورهاي قلدر و يا عناصر بيگانه از فضاي داخلي كشور هيچ كس از واژه اصلاحات ، تعبير نفي نظام جمهوري اسلامي و یا براندازی آن را ادعا ننموده است. بدیهی است چرخ اصلي فرايند اصلاحات نيز روي ريل مردم سالاري و "دموكراسي" مي چرخد. يعني مردم در پي اين خواسته مشروع و معقولي هستند كه نقش اراده آحاد مردم در اعمال حاكميت را روز به روز پررنگ تر از ديروز مطرح سازند. حال اينكه قانون اساسي فعلي از ظرفيت لازم براي تحقق كامل دموكراسي و مردم سالاري برخوردار است يا نه بحث ديگري است. سؤال اصلي حول آينده اصلاحات است. در سال هایی كه تقابل دو طيف عمده طرفدار و منتقد اصلاحات غليظ تر شده بود، سخن از اينكه اصلاحات در آينده چه سر نوشتي خواهد داشت ،چه كسي اصلاحات را رهبري مي كند ،آيا اصولا اصلاحات نيازمند رهبري هست يا به صورت خودكار عمل مي كند، آيا اصلاحات داراي اهداف و استراتژي مشخصي است يا نه بارها به ميان آمد. برخي از عناصر و صاحب نظران طيف طرفدار اصلاحات هم بارها از لزوم تدوين استراتژي براي جنبش اصلاحات سخن راندند. البته معدودي نيز تصور تدوين استراتژي و برنامه ريزي براي اصلاحات را موازي با وجود ستادرهبري اصلاحات مي دانستند كه نوعي انحراف به سوي دولتي شدن آن به ذهن متبادر مي شود.

با نگاهي واقع بينانه به حوزه هاي قدرت و سياست مي توان ادعا نمود كه سرانجام هر حركت اجتماعي فاقد استراتژي ،رهبري و تشكيلات شكست و يا انحراف است. با اين فرض صاحب اين قلم گرچه خود را براي ورود در چنين عرصه اي ناتوان و ضعيف مي داند اما ولو در حد طرح مسئله چارچوبي را براي علاقه مندان به سربلندي كشور ، انقلاب، نظام و مردم معرفي مي كند. اميد است در ميدان نقد و بررسي تلنگري باشد بر رهبران و مديران كشور، احزاب و مطبوعات و روشنفكران كه اگر براي اصلاحات مقدس ،مشروع و گرانسنگ مورد خواست اكثريت ملت، استراتژي مناسب، تدوين نشود معلوم نيست كه حضور مردم در آينده در چارچوب قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي چه سرنوشتی داشته باشد. آينده نيز به دليل پيچيدگي محيط جهاني و تغييرات مستمر، سريع و همه جانبه در پرده ابهام است. در اين عرصه ملت و حكومتي پيروز و سربلند است كه فعال باشد وگرنه تحولات او را منفعل خواهدساخت."

سرانجام دوران حکومتداری جریان اصلاحات به سر رسید وبه دلیل نداشتن استراتژی مشخص و برنامه ریزی و آینده نگری در مقابل رقیب مسلط بر تمام ارکان نظام، سرتسلیم فرود آورد. چهار سال بسیار سخت بر مردم و فضای سیاسی کشورگذشت. در عرصه های داخلی و خارجی دلنگرانی های جدی برای مردم بوجود آمد. احزاب و شخصیت های اصلاح طلب که نیک دریافته بودند اگر نظام نتواند از درون تغییرات مورد نیاز داشته باشد ممکن است کشور دچار بحران شود ، با تمام توان وارد میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری دهم شدند. گرچه از همان ابتدای رقابت ها مشخص بود جناح تمامت خواه ضد اصلاحات ، تمام تدابیر لازم برای از میدان به در کردن نامزدهای اصلاح طلب را اندیشیده است اما امید اصلاح طلبان به خلق حماسه ای دیگر نظیر دوم خرداد 76 چشم دوخته بودند. چنین نیز شد وخیل عظیم ملت ،علیرغم گله مندی های بسیار از از عملکرد دولت اصلاحات وارد میدان شدند. متاسفانه بی تدبیری و تمامت خواهی مدیران ارشد حکومتی اجازه نداد طعم شیرین حضور حماسی چشیده شود . تعجیل در اعلام صحت نتیجه انتخابات وبی توجهی به اعتراضات معقول و منطقی مسیر را به سوی ناخوشایندی برای ملت ونظام به پیش برد. اکنون بیش از هفت ماه است کشور در یک نگرانی وبحران سیاسی ، اجتماعی و حتی فرهنگی به سر می برد. گرچه صدور هفده بیانیه صریح ، شفاف و معنادار از سوی نامزد اصلی معترض به نتیجه انتخابات و دیگر شخصیت ها و احزاب اثرگذار تا حدی خواست ها و مطالبات معترضین چند میلیونی را معرفی نموده است اما تجربه تلخ سرنوشت دولت اصلاحات و بی تدبیری در مورد طراحی مسیر آینده حماسه دوم خرداد ، موجب شده است مردم وفعالان سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی نگران سرنوشت جنبشی باشند که به جنبش سبز اشتهار یافته است.

اینک مردم نیازمند برخورداری از تصویر روشن از آینده جنبشی هستند که برای شکل گیری آن در هفت ماه گذشته هزینه های قابل توجهی پرداخت نموده اند. بدیهی است شناخت ، پیش بینی و طراحی چنین آینده ای ، سخت نيازمند شناخت توانمندي ها و ضعف هاي داخلي و فرصت ها و تهديدهاي محيطي جنبش است. و اين جز در چارچوب تفکراستراتژيک ميسر نيست .بدی هیا است حركت و جنبشي كه داراي استراتژي باشد چه بسا در مسير رسيدن به هدف هاي بزرگتر گاهي با انتخاب تاكتيك هاي ويژه از برخي منافع كوتاه مدت و اهداف كوچكتر چشم پوشي كند. تصور و يا حداقل آرزوي نگارنده اين است كه همه افراد ،گروه ها و آحاد مردم و كساني كه پايبند به آرمان هاي بهمن 57 هستند ، در چارچوب استراتژي تدوين شده مورد توافق، ايفاي نقش كنند. از آنجا كه تحقق اين آرزو نيازمند وحدت ،همبستگي و همدلي و همفكري همه جناح ها و نيروهاي ذينفوذ كشور ، اعم از مقامات دولتي ، نهادهاي مدني، احزاب مطبوعات، روشنفكران و صاحبان انديشه و فكر است ، حداقل مي توان از همه مدعيان طرفداري و همراهي با جنبش سبز و گروه هايي كه خود را موثر در جنبش مي دانند انتظار داشت كه در اين فضاي نگران كننده با روش هاي دموكراتيك در مورد تهیه نقشه راه جنبش به گفتگو بنشينند. ادعاي صاحب اين قلم اين نيست كه اين چارچوب ،كامل و بي نقص است اما در صورت اراده جمعي ، امكان تهيه يك چارچوب كامل و جمع پسند وجوددارد. خوشبختانه در كشورما و در جبهه طرفداران جنبش سبز، اساتيد و انديشمندان بزرگي در رشته هاي ذيربط با استراتژي مثل: مديريت ،علوم سياسي ،حقوق ،جامعه شناسي ،اقتصاد و توسعه و...وجود دارد كه تجمع آن ها در يك ستاد راهبردی، موفقيت آميز بودن اين كار را تضمين خواهد بخشید.

همانطوری که گفته شد ، در آن مقطع ، طرح پیشنهادی در برگیرنده چارچوبی بود که می توانست در یک مسیر مشخص دلسوزان ملت را به یک طرح ونقشه راه رهنمون سازد وبا استفاده از مدل های رایج در عرصه استراتژی ارایه شده بود. اینک بازهم درشرایطی بس خطیرتر – و چه بسا خطرناک- قرار داریم که جنبش سبز اشتهار یافته است را گریزی از تهیه نقشه راه و تدوین استراتژی نیست. آنچه در ادامه می آید چارچوب تجدیدنظر شده ای است از آن طرح برای شرایط جدید. مخاطب من در این پیشنهاد همه کسانی است که به نحوی می توانند بر شناخت آرمان های واقعی و تعیین مسیر جنبش سبز اثرگذار باشند. خطاب من فرزندان واقعی و دلسوز ایران است: از هر قوم وقشر و جناح! اگر نجنبیم و برای آینده ایران طرحی نو درنیندازیم تردید نکنید دشمنان ملت طرحی بس خطرناک برایمان خواهند ساخت!.

چارچوب طرح پیشنهادی:

گام اول_ در اولین گام بايد وضعيت فعلي جنبش موردارزيابي قرارگيرد. دراين مرحله شناخت پيشينه جنبش ، بخصوص شناخت مقاطعي كه مبارزات مردم ،جهت نيل به مردم سالاري ومقابله با استبداد وحاكميت شاهان درنقطه اوج بوده است نظیر: نهضت مشروطه ، جنبش ملي شدن نفت ، انقلاب بهمن57 و جنبش دوم خرداد ودستيابي به ارزش هاي محوري مشترك اين جنبش ها و شناسایی روند مشخصي كه دريك قرن اخيرطي شده است. شناخت رفتارها و عملكردگذشته جنبش ،امكان ارزيابي ميزان مشروعيت وكارآمدي سيستم هاوساختارهايي كه براي تحقق اهداف جنبش بوجود آمده اند رافراهم مي سازد.دراين مرحله جهارمسئله مهم موردبررسي قرارخواهد گرفت:الف)ويژگي وعملكرد رهبران فکری واثرگذار ب)مديران ارشد اثرگذار ج)مسئوليت هاي اجتماعي جنبش د)عملكردجاري برنامه هاي موجودجنبش كه اجزاء هريك ازاين چهارعامل بشرح زير است:

الف)مراجع فکری واثرگذار: واقعيت هاي ساختاري نظام جمهوري اسلامي توجه به ويژگي ها وعملكرد رهبري نظام،روساي سه قوه معاونين ومشاورين،نمايندگان مجلس،سران احزاب وگروه هاي ذينفوذ رسمي وغيررسمي،رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام،مراجع وعلماي حوزه ها ومراكزعلمي ديني،اعضاي مجلس خبرگان ،اعضاي شوراي نگهبان،ائمه جمعه ونمايندگان ولي فقيه دراستان ها وسازمان ها ونهادها وارگان هاي نظامي وانتظامي، اعضاي شوراهاي استاني ،شهرستاني، شهر و روستا، نهادهاي مدني وكانون هاي نويسندگان ، وكلا وتحليلگران رسانه هاي گروهي ومطبوعات،راضروري مي سازد. دسته بندي اين افراد و مراكز اثرگذار براساس ويژگي هاي تحصيلي، مهارتي،تجربي واخلاقي وسوابق اجرايي ومديريتي و فعاليت سياسي ومبارزاتي آن ها، ميزان محبوبيت، توان برقراري ارتباط آن ها با منابع داخلي وخارجي ومقبوليت آن ها ، ميزان مسئوليت پذيري اجتماعي وتوجه به حفظ سلامت محيط وجامعه،ميزان برخورداري ازنگرش سيستمي وتوجه به عوامل متعدد ومتنوع داخلي وبين المللي، قدرت رهبري وبرخورد باچالش ها، توان مقابله با بحران ها،ميزان سهمي كه ازتوزيع قدرت درجامعه دارند(ازلحاظ اقتدارومشروعيت، تركيب مالكيتي ومديريتي درنهادهاي مدني وهيئت ها وگروه هاي غيررسمي،فعاليت هاي شفاف يا تلويحي، ميزان ونحوه مشاركت واثرگذاري برفرآيندتصميم گيري ها وخط مشي گذاري هاي عمومي،-فعال،تشريفاتي- ميزان ونحوه ارتباط آن ها با جنبش سبز).

ب)مديران ارشد:دراين سطح شناخت ويژگي هاي شخصي وكاري وزراء،معاونين ،مديران كل،استانداران ،فرمانداران ،سفراء،رؤساي دانشگاه ها ومراكزآموزشي وپژوهشي ،قضات، فرماندهان نيروهاي نظامي وانتظامي ،مديران شركت ها ومؤسسات ونهادهاي دولتي و، مؤسسات فرهنگي ، مطالعاتي وعلمي ونحوه انتصاب يا انتخاب آنان درفرآيندجنبش كه متعهدانه ، منتقدانه ياتقابلي است، ميزان برخورداري ازنگرش رسمي ونگاه آن ها به مسايل مهم محلي،بخشي وبين المللي ، مهارت دربرقراري ارتباطات بارده هاي مافوق ،موازي ومادون ،ميزان تعهد ومسئوليت پذيري اجتماعي آن ها،ميزان توان وقدرت مقابله باچالش ها وبحران هاومهم ترازهمه ميزان مشاركت آن هادرفرآينداداره استراتژيك اصلاحات مدنظرقرارمي گيرد.

ج)مسئوليت هاي اجتماعي:دربعدبررسي وضعيت مسئوليت هاي اجتماعي جنبش توجه به نكات زيرضروري به نظرمي رسد:

- مسئوليت سياسي:ميزان توجه به تاًمين نيازهاي سياسي مردم وجلب رضايت آنان ومتعهدبودن به مطالبات ذينفع هاي جنبش سبز كه در واقع بعدمقبوليت آفريني جنبش ورهبران آن رانمودارمي سازد.

- مسئوليت حقوقي : ميزان توجه به وظايف قانوني خواه آن بخش هايي كه مدون وبراساس سازماندهي درستب وده است وخواه آن بخشي كه به طورتلويحي مسئوليت حقوقي بيشتري رابرعهده گرفته اند.به نظرمي رسددراين بخش مي توان كارآمدي جنبش و نهادهاي مرتبط باآن راسنجش نمود.توجه به فاصله بین ساختارهای حقوقی وقواقعی و ظرفیت های معطل مانده قانونی ونیز آن بخش از قوانینی که میازمند به روز شدن است از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.

- مسئوليت اخلاقي :ميزان پايبندي به باورهاي حاكم برجامعه ،همان عاملي كه مشروعيت فرهنگي جنبش سبز درميان مردم را به وجودمي آورد. دراين بعد اموري مدنظراست كه مردم ازرهبران جنبش توقع دارند ولو اينكه درقانون چنين مسئوليتي به صراحت بردوش آنان گذاشته نشده باشد. دراين زمينه مي توان به ميزان رعايت عدل وانصاف ،حمايت ازاقشارآسيب پذير،تلاش براي پركردن فاصله طبقاتي بين طبقات ، اقوام ومذاهب ومناطق مختلف كشور، رعايت شايسته سالاري درعزل ونصب ها وپرهيز ازرابطه بازي وخويشاوندسالاري ،سوءاستفاده نكردن ازامكانات عمومي وپرهيز ازآقازاده پروري ،پرهيز ازپارتي بازي ،رشوه خواري و....اشاره نمود.

- مسئوليت فداكاري كردن وايثارگري ياتعهدات اختياري كه درقالب كمك هاي انسان دوستانه وهرنوع فعاليتي كه نه تنها جزو وظايف قانوني نيست بلكه مردم ازديگران توقع ندارند.

د)عملكردجاري واستراتژي هاي موجود:دراين بخش علاوه براينكه ،ميزان كارآمدي جنبش درزمينه طرح وپی گیری مطالبات سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي موردارزيابي قرارخواهدگرفت، اگر جنبش داراي استراتژي هايي ولو نامدون ، تلویحی ونانوشته باشد موردبررسي قرارمي گيرد. دراين زمينه ماًموريت جنبش واينكه چه مي كند؟چرا؟مي خواهدبه كجابرسد؟وارزش هاي محوري آن شامل آنچه موجبات انسجام عوامل دراجراي برنامه هارامقدورمي سازدشامل همدلي وبرداشت مشترك افراد وگروه هاي ذيربط موردتوجه قرارمي گيرد. توجه به هدف هاي جنبش ، ميزان توافق اين هدف ها با آرمان ها، ارزش هاي حاكم وشرايط داخلي وخارجي (به عنوان مثال استراتژي تسخيرسنگربه سنگر،استراتژي فشارازپائين وچانه زني ازبالا،استراتژی نافرمانی مدنی وبه طوركلي استراتژي هاي تهاجمي ،تدافعي....)

گام دوم_ شناخت و معرفي آرمان ها ، چشم انداز و ارزش هاي جنبش . مقصد نهایی، معمولاً دلايل وجودي و توجيه اجتماعي ناظر بر حيات آن را مشخص مي سازد. اين بدان معناست كه جنبش سبز مبتني بر نيازهاي سياسي و اجتماعي ملت ایران است كه براي تحقق آن ها اهتمام مي ورزد. از اين منظر جنبش سبز به منزله ابزاري براي رسيدن به اهداف خاص جامعه ايراني مورد توجه قرار مي گيرد و به خودي خود هدف تلقي نمي شود. با اين وصف شناخت و تعيين آرمان های اصیل ومورد تاکید اکثریت ملت ، بيش از توجيه موجوديت صرف آن ،كاربرد دارد. تعيين اهداف استراتژیک جنبش سیز مي تواند تا حدي تضادهاي غيرضروري جنبش را از ميان برداشته و به تسهيل مذاكرات و بهره وري مبارزات كمك كند. به اين خاطر ستاد راهبری جنبش سخت نيازمند شناخت ذي علاقه ها و ذينفع هاي جنبش سبز (يعني آحاد مردم، گروه ها،احزاب، طبقات وجريان هاي فعال جامعه است) و حتی رقبای خود ( که دریک طیف قرار دارند) است. لذا بايستي به سوالت زيرپاسخ داده شود:

* مابه عنوان طرفداران مدافعان،وهواخاهان جنبش سبز كی هستيم؟

* كدام نيازهاي سياسي اجتماعي درجامعه وجودجنبش سبز راتوجيه مي سازد؟

.

گام سوم_ هدف گذاری های منطقی و قابل حصول . درادامه اهداف قابل حصول و واقعی جنبش به صورت زمانبندی مشخص و به ترتیب اولویت تعريف مي شود. همان طوريكه كه پيشتر ذكر شد جنبش سبز في نفسه هدف تلقي نمي شود. اين كه كدام هدف هاي برخاسته از آرمان ها وارزشهاي محوري است كه جنبش بايدبه آن ها دست يابد توجيه كننده جنبش وجود و تداوم آن است. به بیان دیگر اگر در مرحله قبلی به این پرسش پاسخ می دهیم که مقصد نهایی جنبش سبز کدامست ، در این مرحله ، آرمان ها به نسبت امکان تحقق پذیری ، تحت عنوان اهداف قابل تحقق و یا موقعیت مناسب مورد انتظار ، تعیین می شوند. در واقع این هدف ها هستند که میزان تحقق پذیری آرمان ها و مقصد نهایی را مشخص می کنند.

گام چهارم- تحلیل محیط . از ستاد راهبري جنبش انتظار می رود پس از تبیین آرمان ها ، چشم انداز و هدف های قابل تحقق ومرحله ای و جمع بندي اجمالي از وضعيت موجودجنبش واردمطالعه و بررسي جامع عوامل محیطی اثرگذار بر جنبش شود. منظورازعوامل خارجي مجموعه عوامل محيطي دور و نزدیک است ،كه اثرات مستقیم وغيرمستقيم برجنبش سبز مي گذارند :

الف)محيط اجتماعي(دور): اين عوامل شامل عناصرسياسي وحقوقي داخلي وبين المللي (ازقبيل قانون اساسي ، قوانين عادي، احكام فقهي ، حقوق بشر، معاهدات سياسي وحقوق بين المللي ، سازمان ها و مجامع جهاني مثل سازمان ملل،شوراي امنيت ونهادهاي ديگر وابسته به آن ،سازمان كنفرانس اسلامي،جنبش عدم تعهدو....)، عناصرفرهنگي،اجتماعي(همچون مراجع ديني،حوزه هاي علميه،دانشگاه ها و مراكزعلمي داخلي وخارجي، رسانه هاي جهاني ، شبكه هاي ماهواره اي ،شبكه جهاني اينترنت وامثالهم)

ب)محيط (نزديك):اين محيط درواقع همان محيط رقابتي براي جنبش سبز است وشامل عواملي است كه مستقيماً جايگاه جنبش رادرمقايسه با رقبا و سهم وي را ازقدرت درجامعه تحت تأثيرقرارمي دهد. آنچه دراين زمينه موردتوجه است اينكه قواعد واقعی رقابت كدامند،رقباي جنبش چه كساني هستند، در چه طیفی قرار دارند ، هریک آن ها چه سهمي ازقدرت نفوذ درنهادهای حکومتی و جامعه مدنی و بخش خصوصی رادراختياردارند؟ چه ميزان ازقدرت چانه زني برخوردارند، روش ها و ابزارهاي كسب قدرت آن هاچيست؟ مراجع و منابع رقابتي آن ها ومزيت هاي نسبي شان چيست ؟ در رابطه با عناصر جنبش ازچه موقعيتي برخوردارند. برخوردمقامات و نهادهاي دولتي ازهرنوع ودرهرموقعيتي با جنبش و رقباي آن چگونه است(حمايتي است،تضعيفي است،ياخنثي). مطبوعات و نهادهاي مدني فرهنگي، سياسي اجتماعي ،كانون ها ومجامع صنفي چه رابطه اي با جنبش سبز و رقباي آن دارند.آيارقباي جديدي درحال ورود به عرصه مبارزات سياسي هست يانه؟ اگرهست داراي چه وزني هستند،

شاید بتوان به اتکای مدل رقابتی پورتر عناصر میدان رقابت سیاسی کشور را شناسایی و تحلیل نمود. از نيروهاي طرفدارجنبش سبز، که طيف وسيعي را دربرمي گيردكه شامل مردم به عنوان كساني كه باحضوردرپاي صندوق هاي رأي و حضور در راهپیمایی تاریخی 25 خرداد و سایر مناسبت ها به ویژه مراسم تدفین مرحوم آیت الله منتظری و نشان دادند ازقدرت چانه زني بالايي برخوردارند، تا رقباي فعلي شامل طيف اقتدارگرایان تمامت خواه ، محافظه كاران و نيروهاي ارزشي متمايل به محافظه كاران، نيروهاي چپ طرفداربراندازي كه غالباً درخارج مستقراند اما ازطريق رسانه هاي گروهي وشبكه هاي اينترنتي وماهوره ها برافكارعمومي جامعه تاثيرمی و سايرگروه هاي ذينفع وذي علاقه كه گاهي موردحمايت قدرت هاي مستقردر محيط دورتر قرار مي گيرند. گرچه دراين طبقه بندي صرفا نگاه كلي است اما براي شناسايي طبقات طرفدار ،منتقد ويا مخالف اصلاحات مي توان طبقه بندي هاي ريزتري نيز بعمل آورد همچون: طرفداران حكومت ديني- طرفداران سكولاريسم ، طرفداران دموكراسي- طرفداران دموكراسي ديني- طرفداران دموكراسي تمام عيار و امثالهم.

گام پنجم- تحلیل توانمندی های درونی جنبش. رهبران جنبش پس از شناخت عوامل محيطی اثرگذار و آگاهي ازفرصت ها وتهديد هايي كه درسرراه جنبش اصلاحات قراردارد، به شناخت ظرفیت ها ، قابلیت ها و توانمندی ها و نقاط قوت وضعف جنبش مبادرت مي ورزند. بدیهی است هر جنبش يا حركتي كه ازتوان و امكانات خود شناخت واطلاع كافي نداشته باشد هرگز نبايد انتظار تحقق هدف هايش را داشته باشد واگردرمواردي اين اتفاق بيفتد بايدآنرا تصادفي واستثنايي ارزيابي نمود.درمرحله شناخت توانمندی های درونی جنبش توجه به محورهاي زيرالزامي است:

* اولين و مهمترين عامل داخلي جنبش كه بايد به دقت شناسايي شود ساختار آن است.اين كه اجزاء اين سيستم کدامند ، .سلسله مراتب تصميم گيري، وضعيت تمركز ياعدم تمركز، ميزان مشروعیت تصمیم های رهبران، پيچيدگي و سطوح تصميم گيري ، نحوه سازماندهي ارکان جنبش و اين كه جایگاه مسائل ملي، محلي، منطقه اي کجاست؟ تصميم ها به صورت عقلايي اتخاذ مي شوديا سليقه اي و ناگهاني واحساسي اين كه آيا درك همه اعضاء وذي نفع هاي جنبش از ساختار جنبش سبز چه میزان با همدیگر تفاوت دارد. آيا ساختار بااهداف ، استراتژي ها ، سياست ها، برنامه ها وعملكرد داخلي وبين المللي جنبش همخواني دارد.آيا تقسيم كارمشخصي بين اعضاي ستادراهبردي جنبش وگروه هاي ذینفوذ آن وجوددارد.آيا نيروها مكمل هم انديا خنثی کننده عملکرد یکدیگر .سيستم هماهنگي وارتباطات داخلي اين جبهه چگونه است. سيستم ارتباط ستاد تصميم گيري جبهه باگروه هاي رقيب، منتقد و مخالف چگونه است. و مهمترازهمه وضعيت ساختار رهبري جنبش سبز ازجمله مواردي است كه بايد شناسایی و در مورد آن تعیین تکلیف شود.

* فرهنگ حاكم بر جنبش سبز. ارزش هاي مشترك انسجام بخش جنبش ازعوامل مهم داخلي است كه بدون توجه به آن امكان نهادینه کردن روش های دموکراتیک مورد خواست رهبران جنبش ممكن نيست. اگر فرهنگ را طبق نظریه ادگار شاین ، الگوی مشترک رفتاری یک گروه از مردم تعریف کنیم طبیعی است باید جنبش سبز نیز بتواند فرهنگ خاص خود را داشته یا ایجاد نماید. به دلیل عمیق بودن ریشه های فرهنگ ، این عامل مهم و شدیدا نیازمند صبر ومداراست.شاید بتوان بارزترین شاخصه فرهنگی جنبش سبز را تاکید بر رفتار آرام وضدیت با شخشونت نامید امری که اگر ریشه در دل های حامیان جنبش ندواند مشکل ساز خواهد شد.

* تمثيل قطار براي حركت هاي سياسي درجامعه كه گاهي ازسوي برخي ازبزرگان مطرح شده است تمثيل به جايي است .اگرجنبش اصلاح طلبی ملت ایران را که اکنون در قالب جنبش سبز درآمده است رابه يك قطارتشبيه كنيم ، به خوبي مي توان آينده آن را متصورنمود. اين كه سرنشينان اين قطاركيانند؟ آيابه تدريج از آن ها كاسته مي شوديا اضافه؟ راهبران اين قطار چه تصوري ازسرنشينان اين قطاردارند؟ و اصولاآيا محدوديتي برای سوار شدن مسافران جدید قائل اند يا قطاررابه جامعه وهمه انسان هاي آن متعلق مي دانند .اگرچنين است راه ها ومنافذ ارتباط اين راهبران –اعم ازافرادياگروهها- باآحاد جامعه كدام است.آياآن ها همه كساني كه قراراست سرنشين قطار اصلاحات شوند را مي شناسند؟ نيازها ،خواست ها،و مطالبات آنان را مي شناسند.آيااصولا اين رهبران درك واقعي از موقعيت خود، موقعيت قطاراصلاحات و شرايط مردم دارند. ويژگي ها وعناصرفرهنگي وارزش هاي حاكم براين جامعه را مي شناسند؟ براين اساس دامنه فعاليت وعمق طرفداران جنبش راچگونه تعريف مي كنند. آيا خاستگاه آن را فقط تهران و شهرهاي بزرگ می دانند یا نه سراسر کشور : همه شهرها و روستا وكوي وبرزن میهن رادربرمي گيرد. آیا این جنبش را فقط برای خودی های هم فکر تعریف می کنند ؟ اگرجنبش سبز درسراسركشور و درهرجاي دنيا به روي همه هموطنان – با دین ومذهب وفکر متفاوت- بازاست. آيا برنامه هاي جذب وافزودن برسرنشينان بااين نگاه همخواني دارد آيامرزبندي خودي وغيرخودي معنا پيدا مي كند.

پاسخگويي به سوالات فوق موقعيت جنبش رامشخص مي سازد.بااستفاده ازمدل چرخه حيات پديده ها،موقعيت جنبش سبز هم قابل شناسايي است. انديشمندان پنج مرحله اساسي درچرخه حيات هرپديده قائل اند: 1) مرحله تولدو ظهور 2)مرحله رشد 3)مرحله بلوغ 4)مرحله پيري 5)مرحله مرگ وافول. درك اين كه جنبش سبز درحال حاضر دركدام مرحله قرار دارد، بسيارمهم است چراكه بدون شناخت اين موقعيت امكان تدوين استراتژي مناسب مقدورنيست .زيراهرمرحله ازجنبش، استراتژي ها وسياست هاي خاص خود را مي طلبد. اگرما جنبش سبز ملت ايران را درمرحله تولدببينيم هرگز نمي توانيم استراتژي هاي تهاجمي و توسعه گرانه برای آن پيشنهاد دهيم براي هرمرحله اين سوال مطرح است.استفاده ازتجارب گذشته جنبش هاي اصلاح گرانه دركشور و تجارب سايرملت ها و نيزتوجه به تحولات جديد جهاني، سرعت و مسير.آن ها دراين زمينه رهگشا خواهندبود.

* هرجنبش وحركت اجتماعي براي تولد وادامه حيات نيازمند منابع، امكانات وحامياني است كه بدون وجود آن ها يا بوجودنمي آينده ويا بامرگ زودرس مواجه مي شوند. بخشي ازاين منابع انساني، فكري ومعنوي وبخشي ازآن امكانات مادي ولجستيكي است.شناخت اين كه منابع جنبش كدامند؟متعلق به كدام طبقه وقشروگروه وناحيه اند؟چه ميزان ازاين منابع دراختيارمردم وچه ميزان دراختيار حكومت ودولت است. مقايسه اين توانمندي باتوانمندي هاي رقبا وميزان مشروعيت ياعدم مشروعيت اين منابع يكي ازمسائل مهم است.منابع مالي درهمه جنبش هاي سياسي چالش زا بوده اند.چه جنبش هاي مقدس وپاكي كه دراثرسوء استفاده صاحبان منابع تامين كننده آن جنبش به بيراهه رفتند.درتدوين استراتژي جنبش سبز بايد مشخص شود اين جنبش روي دوش كدام طبقه ازطبقات اجتماعي سواراست.یک مثال واضح برای اهمیت منابع جنبش را می توان دستیابی به رسانه مستقل دانست. شاید اگر جنبش در سال های اخیر از رسانه های مستقل برخوردار بود دشمنان قسم خورده ملت نمی توانستند به آن تهمت وابستگی به فلان وبهمان کشور توسعه طلب بزنند.

* اين كه رهبران جنبش هسته اصلي عمليات و محوري ترين وظيفه جنبش را چه مي دانند ازعوامل داخلي مهمي است كه عدم درك آن چه بسا موجب جابجايي هدف ها مي شود. اگرتلاش براي تحقق دموكراسي و اعمال اراده ملت، بزرگترين هدف جنبش است-كه ظاهرا ازشعارها چنين برمي آيد-آيا فعاليت هاي جاري وتلاش هاي عملي طرفداران جنبش درجهت نيل به اين هدف بزرگتر است يانه؟ مثلا آيا براي نهادينه شدن دموكراسي واركان آن به تشكيل احزاب-واقعي-ونهادهاي مدني وصنفي ونيزمطبوعات آزاد ومستقل پرداخته انديانه ؟ تحليل اين مسئله بسيارمهم است. .به نظرمي رسد عدم درك تمايزنقش های سیاسی، روشنفکری و اجرایی درسال هاي اخير مشكلاتي براي جبهه اصلاحات بوجودآورده بود.

* منابع انساني مهمترين عامل داخلي جنبش سبز است. چراكه اصولا اصلاحات يك پديده انساني است و چون محورآن انسان است، نحوه توجه به اين عامل درتداوم آن نقش مهمي ايفامي كند. شناخت تركيب نيروهاي فعال جنبش سبز ، سطح تحصيلات، تجارب، مهارت ها، توليدات فكري، وجهه ديني واجتماعي، انقلابي وروشنفكري هريك ازآن ها، ميزان توجه به شايسته سالاري ، ميزان تعهد نيروهاي طرفدار جنبش به آرمان ها واهداف جنبش سبز ، ميزان هزينه اي كه هريك براي موفقيت جنبش حاضربه تامين آن هستند، توانايي جنبش درجذب نيروهاي فكري، متخصص وتوانمند ، نحوه ارتباطات داخلي وگفتگو درمورد مشتركات وتمايزها، ارتباط با اتحاديه ها،انجمن ها،كانون ها، نهادهاي غيردولتي موجود بعنوان سازمان هايي كه نيروهاي انساني فكري درآن ها ذخيره شده وامكان جذب آن ها به قطاراصلاحات وجوددارد، ميزان توجه به تنوع انساني وافراد باقوميت ها، نژادها وفرهنگ هاي مختلف وپذيرش آن ها درساختار جنبش سبز ازموارد قابل توجه است.یک مسئله مهم در این رابطه خاستگاه جنبش است .باید مشخص شود آیا جنبش سبز یک جنبش واقعا ملی وفراگیر است یانه وابسته به طبقه متوسط تحصیلکرده یا بالای جامعه ویا وابسته به طبقه پائین است؟ پس ازشناسايي عوامل داخلي جنبش ، نقاط قوت و ضعف شناسایی می شوند.

گام ششم – تعیین استراتژی های مناسب. علي القاعده پس از شناسايي عوامل مؤثر خارجي(فرصت وتهديد) وداخلي(قوت وضعف) جنبش ، نوبت به شناسایی وانتخاب استراتژي هاي مناسب است. باید استراتژیست های جنبش بتوانند مسايل استراتژيك جنبش را شناسايي كنند. پس از شناسايي اين مسايل با تشكيل يك ماتريس امكان پيشنهاد چهار گروه استراتژي براي جنبش وجود خواهد داشت:

-گروه اول:استراتژي هاي مبتني بر نقاط قوت وفرصت ها . استراتژی هایی که بتوانند به جنبش کمک کنند از تمام قوت های داخلی و فرصت های محیطی بهره بگیرد.

-گروه دوم :استراتژي هاي مبتني برنقاط ضعف وفرصت ها. استراتژی هایی که به جنبش کمک کنند با استفاده از فرصت های موجود ، ضعف های درونی خود را به قوت تبدیل کند.

-گروه سوم: استراتژي هاي مبتني بر نقاط قوت وتهديدها. استراتژی هایی که به جنبش کمک کنند بتواند از نقاط قوت داخلی برای دفع تهدیدها ویا تبدیل آن ها به فرصت بهره بگیرد

-گروه چهارم: استراتژي هاي مبتني بر نقاط ضعف وتهديدها. استراتژی های کاملا دفاعی ومربوط به وضعیت ضعیف جنبش است که باید به جنبش کمک کنند بتواند علیرغم نقاط ضعف داخلی و تهدیدهای محیطی ، جنبش را سرپا نگهداردو

پس از اولويت بندي هريك از استراتژي ها ی مناسب ، لازم است با تعیین سياست ها، تاكتيك ها و برنامه هاي عملياتي یا به عبارت دیگر با انتخاب روش های معقول و واقعی زمینه تحقق آرمان ها واهداف جنبش فراهم آید. طرح هاي عملياتي ويژه اي هستند كه چگونگي اجراي استراتژي ها را ممكن مي سازند و مشخص مي كنند كه هر استراتژي كجا وچه زماني اجرا شود

گام هفتم- تعیین هدف های کوتاه مدت ، سیاست ها و تاکتیک های مقطعی در جهت اجراي استراتژي هاي مورد توافق،يكي از اصلي ترين و مهمترين گام ها درفرايند استراتژي جنبش ا است.چراكه اگر زمينه تحقق استراتژي ها فراهم نيايد تمام زحماتي كه براي تدوين آن ها تحمل شده اند هدر مي رود. مواردي كه در اين مرحله حساس بايد مدنظر قرار بگيرد عبارتند از اينكه :چه كساني طرح استراتژي را اجرا مي كنند؟براي اجراي استراتژي چه بايد بكنند؟ و چگونه ؟ درفرآيند اجراي استراتژيهاي جنبش اصلاحات اقدامات اساسي زير ضرورت پيدا كند:

* اصلاح ساختار ومهندسي مجددتشكيلات راهبري جنبش اصلاحات.اين كه گاهي شنيده مي شود بعضي ازرهبران گروه هاي سياسي حامی جنبش سبز، ازعدم ضرورت تشكيلات و رهبري براي جنبش يادمي كنند، درواقع قرين صحت نيست چراكه بالاخره درضعيف ترين ونارساترين شكل خود هم رهبري وتشكيلاتي براي پيشبرد كارها وجوددارد. درهرحال ساختارفعلي جنبش هرچه هست،پس ازتدوين استراتژي هاي جنبش نيازمنداصلاح وتغييرات اساسي است اصلاح ساختار متناسب باچرخه حيات جنبش، محتواي استراتژي هاي پيشنهادي و براي منطبق ساختن ساختاربااستراتژيهاي جديد انجام مي گيرد.درفرآيندمهندسي مجددوتحول ساختاردرواقع براساس استراتژي هاي جديد،همه چيز جنبش اعم ازتشكيلات،ارتباطات،رهبري،ابزار،امكانات وشيوه هاي كاردچارتحول مي شود. درمهندسي مجدد اصلاحات طراحي مجدد وريشه اي فرآيندهابراي كسب موفقيت دراجراي استراتژي ها ورهانيدن جنبش از بند راه ورسم هاي ناكارآمد قديمي وبا تاكيد بردستاوردها،توجه به منابع وجغرافياي آن ها، تصميم گيري به موقع اخذاطلاعات ازسرچشمه موردتوجه قرارمي گيرد.ودرساختار جديد،طراحي وظايف تقسيم كاربه نحوي كه هرگروه وهرشخص بتواندكاري راانجام. انتخاب رهبران ومديران باويژگي هاي موردنياز استراتژي ها، سياست ها وبرنامه هاي جديد جنبش سبز دراين مرحله انجام مي گيرد.

* ساماندهي رهبري جنبش سبز. انتظار منطقي آن است كه پس ازتدوين استراتژي، مردم شاهد سامان يافتن رهبري جنبش باشند چراكه هيچ جنبش وحركت اجتماعي بدون رهبري موفق نخواهد شد. انديشمندان، فرهنگ سازي را براي استمرار وتداوم هرفكر و انديشه جديدي ناشي از وجودرهبري براي آن مي دانند. بدون رهبري هيچ انديشه اي به فرهنگ تبديل نمي شود و هرانديشه اي نتواند فرهنگ سازي كند محكوم به زوال است اين يك واقعيت تاريخي واصل بديهي اجتماعي است. لذا وجود رهبراني كه در عمل و درکوران بحران ثابت کرده اند توانایی این را دارند، به خوبي بشناسند ، درك كنند ، قدرت انطباق با محيط وشرايط داخلي وخارجي پيدا كنند و ازهمه مهمترازتوان برقراري ارتباط برخوردارباشند براي جنبش سبز يك ضرورت است




جنبش راه سبز - چارچوبی استراتژيک برای تحلیل جنبش سبز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter