۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

مناظره‌ها و جای خالی نمایندگان واقعی جنبش سبز | ندای سبز آزادی

ندای سبز آزادی: ماجرا از همان روزهای آغازین بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری شروع می‌شود. میرحسین موسوی درخواست می‌کند تا صدا و سیما فرصتی در اختیار وی قرار دهد تا این کاندیدای اصلاح‌طلبان با مردم صحبت کند. صحبتی که حدس زده می‌شد طی آن دلایل تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را بیان کند و از چگونگی آرای شگفت‌آوری که به نام محمود احمدی‌نژاد در صندوق‌ها ریخته شده بود پرده برداری نماید. مخالفت صدا و سیما با این درخواست البته عجیب نبود. هرچند شورای نگهبان وقتی سیل عظیم مردم را در دوشنبه بعد از انتخابات در کل خیابان های انقلاب و آزادی دید که به تقریب شهردار محمد باقر قالیباف، نزدیک به 3 میلیون تهرانی را به خیابان ها کشانده بود، مجبور می شود خود را در بازی "5 روز وقت اضافه تایید صلاحیت انتخابات" قرار داد، بااین حال صدا و سیما هیچ گاه حاضر نبود تریبونی در اختیار میرحسین موسوی قرار دهد، مبادا که حرفی و صحبتی غیر از ادعاهای شورای نگهبان و سایر مسئولان نظام در مورد سلامت انتخابات به گوش مردم برسد.

در همان هنگام که صدا و سیما، از تمام سرمایه خود هزینه می‌کرد تا تاییدکننده محمود احمدی‌نژاد باشد، رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور اسناد تقلب در انتخابات را رو می‌کردند. در آن هنگام که شورای نگهبان در فکر توجیه آرای بیشتر از 100 درصد شهرها بود، "صدای آمریکا" به تحلیل آماری انتخابات و نتایج شگفت آور نمودار خطی اعلام نتایج انتخابات آن می پرداخت و "بی بی سی فارسی" هم در مصاحبه با صاحب نظران مختلف از دلایل گوناگون تخلف و تقلب می گفت. به اینها رسانه‌های بین المللی مانند "سی ان ان" و "بی بی سی" را هم که هنوز خبرنگارانشان از ایران اخراج نشده بودند و می توانستند خشم مردم را از انتخاب نابجای احمدی نژاد تصویر کنند اضافه کنید. همان خشمی که به خصوص بعد از توهین "خس و خاشاک" خواندن معترضان توسط رئیس جمهوری منتخب شورای نگهبان، در اعتراض های خیابانی هر روز تندتر از روز قبل نمایان می شد.

داستان یک مناظره:

بعد از رویارویی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری و مناظره هایی که برای اولین بار در این سطح و گسترده بین کاندیداها برگزار می شد فضای انتخاباتی در ایران به شدت دوقطبی شده بود. اولین مناظره میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد نقطه شروع التهاب نام گرفت، آنجایی که رئیس جمهوری که سوگند خورده بود پاسدار قانون اساسی باشد نام افرادی را به عنوان متخلف به میان آورد که تا آن روز هرگز در دستگاه قضای جمهوری اسلامی محکوم نشده بودند. او با این کار سوگند قانون اساسی خود را زیر پا گذاشت و به یاران وفادار خویش این اجازه را داد که مثل تمام دوران ریاست جمهوری اش پرده دری حرمت مومنان کنند و آنرا با توجیه مبارزه با فساد قابل قبول جلوه دهند. امری که به قول علی مطهری، نماینده اصول گرای مجلس هشتم همانند فرار کردن یک راننده متخلف از محل جرم است. راننده ای که البته پیشتر از آن، حسین شریعتمداری روزنامه کیهان، از آن به راننده ماشینی یاد گرده بود که ترمز و دنده عقب ندارد و تنها می تواند گاز بدهد و به جلو برود. احمدی نژاد این توصیه را رعایت می کرد.

با تمام اینها نظام به کاندیداهای تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان در فردای برگزاری انتخابات دیگر اعتمادی نداشت. در حالیکه از روز قبل از انتخابات تمام مجرای ارتباط کاندیداهای اصلاح طلبان با طرفدارانشان را قطع کرده بود و در یکی، دو روز بعد از انتخابات نیز وفادارترین افراد به اصلاحات را یکی پس از دیگری دستگیر می کرد، هر روز و به هر بهانه ای اخبار خود را در انتقاد از شورش های خیابانی مزین می ساخت و در ادامه هم در سریال اعترافات زندانیان سیاسی، آنان را به تلویزیون آورد تا در ژستی آزادیخواهانه مدعی شود قصد دارد از نظرات اصلاح طلبان استفاده کند؛ اما لازم به توضیح نیست که این ادعا فقط شامل برخی از اصلاح طلبان می شد و البته آنهایی که از "داخل زندان" به استودیوی جام جم راهی داشتند و احتمالا از سوی مردی که در بالاترین طبقه ساختمان شیشه ای صدا و سیما دفتری و دستکی دارد، رصد می شدند.

مرتضی حیدری مجری سابقاً محبوب تلویزیون این گفت و گوها را آغازی بر راهی دانست که باید ادامه داشته باشد که البته خودش هم خوب می دانست جز تعارفی بیش نیست و اصلاح طلب خوب برای سیمای ملی یک اصلاح طلب مرده است. در همین هنگام و در حالی که اخبار رسمی مدام به طعن و رد اصلاح طلبان و کاندیداهای آنان، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، می پرداخت رسانه های خارجی مخالف و موافق را دعوت به بحث و نظر می کردند. موافقان وضع موجود البته پاسخی نمی دادند و بیشتر سعی داشتند از تلویزیون انحصاری استفاده کنند. اما مخالفان گاه و بیگاه از رسانه های خارجی استفاده می کردند و در برخی اوقات نیز دیدگاه های خود را به صورت بیانیه یا اعلام مواضع تصویری در اینترنت به اشتراک می گذاشتند. هم میرحسین موسوی و هم مهدی کروبی چند بار به سراغ رسانه های مجازی رفتند.

در ادامه این تلاش ها کار به جایی رسید که همزمان با فوت آیت ا.. منتظری و زمانیکه تلویزیون ملی صم و بکم تنها نظاره گر وفات این مرجع عالیقدر شیعه بود، این شبکه خبری "بی بی سی فارسی" بود که مخاطبان ایرانی را پای تلویزیون کشاند و در گزارش های ویژه ای مردم را در جریان آخرین اخبار قرار داد. این امر بر صدا و سیما آن قدر گران آمد که حاضر شد برای از میدان به در کردن به خصوص رسانه های فارسی زبان دست به هر اقدامی بزند و حتی از هیچ کوششی برای حذف ماهواری ای آنها دریغ نکند. این البته غیر از پارازیت‌های مخربی بود که سالهاست مکرر در شهرهای ایران جلوی پخش شبکه های ماهواره ای را می گیرد و هربار ناکام تر از قبل به دنبال راه جدید می گردد.

مشروعیت از دست رفته رسانه ملی:

تلویزیون ملی اما مرجعیت خودش را از دست داده است. اگر تلویزیون بتواند اخبار "آنگولا" و "گویان" یا "جزایر کومور" را به نوعی تفسیر کند که گویی صدای انقلابی محمود احمدی نژاد سرتاسر جهان را فرا گرفته است و امید داشته باشد که مردم داخل ایران آنرا بپذیرند، این امید، امید بی جایی نیست. چرا که هر کدام از این کشورها در گوشه ای از جهان قرار دارند و کمتر کسی می داند که مثلا" احمدی نژاد برای دعوت از رئیس جمهور "کومور" حاضر می شود از ایران هواپیما به آن کشور بفرستد، چرا که "کومور" هواپیما ندارد. اما نوابغ ارتباطی و تبلیغاتی صدا و سیما که شب و روز داخل کشور را در تلویزیون روز و شب نشان می دهند، در سوپرمارکت ها دنبال ماست سیاه می گردند، تجمع میلیونی سبزها را در حد چند صد نفر تلقی می کنند و شهدای جنبش را اول انکار می کنند و بعد در طنزی تلخ به آمریکا و اسرائیل نسبت می دهند و هنگامی که با افزایش شهدا مواجه می شوند برای خودشان از میان بسیجیان بی اسم و رسم، شهید می سازند و حتی از بیان نام یک نفر آنها هم عاجزند، این نوابغ چه انتظاری دارند که مردمی که همه اینها را وارونه می بینند بازهم به این صدا و سیمای دروغین وفادار باشند و اخبار آنرا مورد اعتماد بدانند. پس عجیب نیست که به سوی رسانه هایی غیر از رسانه های حکومتی روند و البته برای صدا و سیما هم عجیب نیست که در بازیافت مخاطب خود به دنبال راه و روشی جدید باشد. همان که در مناظره های چند هفته اخیر می بینیم.

این مناظره‌ها هرچند دیر اما بالاخره برگزار شد. موسوی و کروبی اجازه حضور پیدا نکردند اما کواکبیان و اطاعت که به نوعی به اصلاح طلبان منسوب هستند به رسانه ملی دعوت شدند و مطهری به نمایندگی از جبهه اصول گرایی در آن به انتقاد از احمدی نژاد پرداخت. در ادامه هم گروهی مدعی به میان آمدند که این دو تا و نصفی مناظره، بساط "بی بی سی فارسی" و "صدای آمریکا" را برچیده است و دوباره ملت، یکپارچه، آنتن های ماهواره‌ای خود را به سمت جام جم و خیابان پارک وی نشانه رفتند.

صدا و سیما که دو، سه ماهی پیش در صحبت با "حجاریان" و "عطریان " مدعای پذیرش دعوت توسط اصلاح طلبان را داشت، هنگامی که یکی از آنان، جواد اطاعت، محمود احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار داد و وعده های دروغین و عوام فریبانه او را یادآور شد، روزنامه کیهان را به کمک گرفت تا در ستون خوانندگان خود که در ستون خیال پردازی‌ها و تخیلات حسین شریعتمداری است انتقاد کند که این ضد انقلاب‌ها در صدا و سیما چه می کنند. مناظره های ۳ روز در هفته به یک روز در هفته کاهش یافت. شبکه های استانی ماموریت پیدا کردند تا با انتقاد از یک چهره سیاسی اصلاح طلب که مخالف دولت صحبت کرده است، صبح تا شام از برکات دولت بگویند و این نماینده پیشین مجلس را خطاکار بنامند و سیاستمداران تندروی حامی دولت هم به لعن و طرد این اصلاح طلب پرداختند.

تاکید می‌کنیم که همه اینها نتیجه کمتر از ۲ ساعت صحبت یک اصلاح طلب در صدا و سیماست که اینگونه کاخ پرهیبت اطلاع رسانی و تبلیغاتی دولتی را فرو می ریزد. هنوز نه میرحسین موسوی فرصت صحبت پیدا کرده است و نه رسانه به اصطلاح ملی جرات این را دارد که فردی مثل مصطفی تاج زاده را در مقابل حسین شریعتمداری بنشاند تا عیار مدعاهای مدیرمسئول کیهان مورد سنجش قرار گیرد. هرچند خود مدیرمسئول تندروی کیهان هم همواره در خیابانی یک طرفه حرکت می کند تا مجبور به مواجه با تاجزاده نشود که از رو به رو به او نزدیک می گردد. همه اینها را هم که به کناری بگذاریم نباید از فحش هایی که نمایندگان اصول گرای منتقد احمدی نژاد از طرفداران وی نوش جان می کنند بگذریم که زیاد است و کم نیست. اینها که با خود اینچنین می‌کنند و تا حدی پیش می‌روند که علی مطهری را که تا دو سال پیش ستون ثابت در کیهان داشت ساده لوح و کج فهم می‌نامند، آنگاه انتظار اینکه صحبت انتقادی اصلاح طلبی را در رسانه‌ای که مدعی ملی بودن آن هم هستند، تحمل کنند انتظار بی‌جایی است و البته به همین دلیل است که اصلاح طلبان در این چند سال هرگز به رسانه ملی امیدی نداشتند و اگر نبود صراحت قانون اساسی مبنی بر ضرورت تبلیغات برابر کاندیداهای انتخابات در رادیو و تلویزیون هرگز حاضر نمی شدند با وجود فرصت چهار ساله ای که پیش از این به محمود احمدی نژاد داده بودند تا همه را نفرین کند و خود را قدیس جلوه دهد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حتی محسن رضایی را نیز به رسانه انحصاری خود فرا بخوانند. هرچند در این صراحت قانون اساسی به ارائه فرصت‌های تبلیغاتی برابر به کاندیداها بازهم برای احمدی نژاد حق انحصاری قائل شدند با امتیازی ویژه به او زمانی بیشتر از سایر کاندیداها اختصاص دادند.

مثل صدا و سیمای ما در رعایت عدالت و انصاف مثل همان شتر معروف مولوی است که در حالی ادعا می کند تمییز است و از حمام آمده است که زانوی گلی اش شرحی است بر رسوایی او

آن يكي پرسيد اشتر را كه هي از كجا مي‌آيي اي فرخنده پي
گفت از حمام گرم كوي تو گفت خود پيداست از زانوي تو



مناظره‌ها و جای خالی نمایندگان واقعی جنبش سبز | ندای سبز آزادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter