۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

لیبرال اما سرسخت/به مناسبت سیزدهمین سالگرد مهندس بازرگان

احمد زیدآبادی:برخی شخصیت‌ها در زمان حیاتشان محبوبند، اما پس از مرگ نامحبوب می‌شوند. عده‌ای هم به عكس، در طول حیات خود نامحبوبند و پس از مرگ محبوب می‌شوند. زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان، از جمله شخصیت‌هایی است كه در كوران تحولات داغ پس از انقلاب سال 57، در بین جوانان آن روز چندان محبوب نبود، اما امروزه پس از گذشت بیش از 10 سال از وفاتش، در بین نسل جوان چهره‌ای محبوب به شمار می‌رود. این همان چیزی است كه به آن «قضاوت تاریخ» می‌گویند. هر چند كه پاره‌ای فلاسفه جدید به چیزی به نام قضاوت تاریخ باور ندارند و اصولا هر چیزی تحت این عنوان را مهمل می‌دانند، اما اگر داوری انسان‌ها نسبت به یك موضوع خاص را پس از گذشت مدت زمانی كه ابعاد پنهان آن موضوع ظاهر و پیامدهای درازمدتش برملا شود، «قضاوت تاریخ» تعریف كنیم، در این صورت، این عبارت نه فقط مهمل نیست، بلكه نتیجه داوری از افقی بلندتر و متكی بر انباشت تجربه‌‌های به دست آمده از گذر زمان است. به هر حال، قضاوت تاریخ درباره مهندس بازرگان مثبت است، چرا كه او به‌رغم دلخوری نسل اول انقلاب از وی، در نزد نسل كنونی چهره‌ای محبوب است.


مسلما محبوبیت نه موضوعی است ثابت و پایدار و نه قابل اندازه‌گیری دقیق و نه علامت حقانیت دارنده آن، اما نبض زمان را می‌توان براساس آن سنجید و اندیشه غالب بر افكار جامعه را دریافت. این البته بدان معنا نیست كه محبوبیت اجتماعی به كلی فاقد هر نوع ارزش ذاتی است؛ آن هم به این علت كه با تغییر طبع جامعه و علایق و سلایق مردم، شخصیت‌های بزرگ، سیكل عموما معیوب محبوب – نامحبوب را تا زمانی كه آثاری از آنها باقی است، طی می‌كنند. اما بحث ما در اینجا، تحلیل مفهوم محبوبیت و میزان ارزش ذاتی آن نیست، بلكه هدف از این نوشتار صرفا این است كه نشان دهد به موازات طی طریق مرحوم بازرگان از نامحبوبی تا محبوبیت، جامعه ایرانی دستخوش چه تغییر مزاجی شده است.

هر تحلیلی از انقلاب ایران داشته باشیم، در این نكته نمی‌توان تردید كرد كه روح حاكم بر آن، همان روح حاكم بر جنبش‌های چپ‌گرای ضدامپریالیستی جهان سومی در نیمه دوم قرن بیست بود. در جنبش‌های مذكور، در هم شكستن بنیان‌های نظام سیاسی و اجتماعی حاكم - كه تصور می‌شد كاملا طبقاتی و در خدمت امپریالیسم جهانی است- هدف اصلی بود. در كنار این هدف اصلی، درگیری ستیزه‌جویانه با امپریالیسم كه مظهرش آمریكا تلقی می‌شد، ضرورت پیدا می‌كرد و در سایه این دو هدف، دموكراسی به معنایی كه همه شهروندان از هر طبقه و پایگاهی یك رای داشته باشند، و مدارا بخصوص نسبت به طبقاتی كه استثمارگر و چپاولگر معرفی می‌شدند، نه‌تنها محلی از اعراب نداشت، كه نقطه ضعفی غیرقابل چشم‌پوشی قلمداد می‌شد. در واقع در فضایی كه خشونت انقلابی و ستیزه‌جویی طبقاتی در بین جوانان حسن شمرده می‌شد، مرحوم بازرگان با مشی گام به گامش، با روحیه لیبرال و مصالحه‌جویش و با اعتقاد عمیقش به همزیستی با قدرت‌های غربی، محبوب نبود كه جای خود، بلكه جاده‌صاف‌كن امپریالیسم نیز شمرده می‌شد.

مسلما بسیاری از آنها كه زنده‌یاد بازرگان را جاده‌صاف‌كن امپریالیسم می‌نامیدند، غرض شخصی نداشتند و از روی صداقت چنین می‌پنداشتند. آنها در فضای فكری و سیاسی مسلط بر ذهن همه انقلابی‌های جهان سوم سیر می‌كردند، فضایی كه بسیاری از روشنفكران چپگرای اروپایی و آمریكایی نیز آن را به منظور نجات نوع انسان، تولید و بازتولید می‌كردند.
مهندس بازرگان در برابر این فضای سنگین و پرقدرت نه مرعوب بود و نه منفعل. او به اندازه قدرت و توان خود، خلاف جریان آب شنا كرد و از متهم شدن به سازشكاری نهراسید.
برخی از دوستان، این ویژگی مهندس بازرگان را خلاف «سیاستمداری» می‌دانند و بر این باورند كه آن مرحوم نیز مانند بسیاری دیگر از شخصیت‌های آن روز جامعه كه اصولا هیچ نوع تمایل واقعی به موضع‌گیری‌های طبقاتی و انقلابی نداشتند، اما برای حفظ موقعیت خود در آن روند خروشان، اظهار انقلابی بودن می‌كردند، می‌بایست حتی در ظاهر هم كه شده، با موج آن روزگار همراه شود و پس از افتادن آب‌ها از آسیاب، جامعه را به راهی ببرد كه درست می‌دانست.
حتی اگر چنین تاكتیك‌هایی لازمه سیاستمداری فرض شود، بازرگان از كجا باید می‌دانست كه آب‌ها از آسیاب، قبل از آنكه از نگاه او فاجعه‌ای رخ دهد، می‌افتد و اوضاع به روال طبیعی باز می‌گردد؟ البته شاید بتوان گفت كه زنده‌یاد بازرگان در پاره‌ای موارد بیش از حد لازم سرسخت و در موارد نادری لجوج بود و اصرار بر برخی نظراتش را به بهای نادیده گرفتن توصیه دوستان قدیمش همچون زنده‌یاد آیت‌الله طالقانی نیز ادامه می‌داد، ولی باید به یاد داشت كه او تنها از موضع یك سیاستمدار با تحولات سیاسی و اجتماعی برخورد نمی‌كرد و رویكردی بیشتر روشنفكرانه داشت.

رسالت روشنفكری مهندس بازرگان ایجاب می‌كرد كه از همراهی با موج طغیانگری كه آن را مخرب می‌پنداشت، پرهیز كند و در عوض خلاف مسیر آن را با سماجت تمام بپیماید.
در واقع، همین سماجت و سرسختی- كه برخی آن را نمی‌پسندند- سبب محبوبیت مرحوم بازرگان در عصر حاضر شده است. در ایران چنین توهم‌پراكنی شده است كه لیبرال جماعت، مردمانی سست عنصرند و در برابر فشارها چندان بر مواضع خود پای نمی‌فشرند. بازرگان ابطال عینی این توهم بود؛ چرا كه ضمن اصرار بر دیدگاه‌های لیبرالیستی خود، از در افتادن با موج و تحمل آسیب‌های آن بیم نداشت.
به هر حال، در زمانه‌ای كه تذبذب مزاج، شاخصه میانه‌روی و اعتدال و لیبرال‌منشی تصور می‌شود، مهندس بازرگان با پافشاری و مبارزه بر سر اصول ملایمت‌جوی خود، به صورت الگویی محبوب برای نسل كنونی در آمده است.

 

*این مقاله  اولین بار به قلم دکتر احمدی زید آبادی دبیرکل اسیر سازمان ادوار تحکیم وحدت در هفته نامه شهروند امروز منتشر شده است


لیبرال اما سرسخت/به مناسبت سیزدهمین سالگرد مهندس بازرگان

Posted via email from وبلاگ سهراب ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter